بازگشت

گروه: خلافت
 
 
مرکز پاسخگو:تبيان
موضوع اصلي:خلافت و جانشيني حضرت علي (ع)
موضوع فرعي:استدلال حضرت علي(ع)به حديث غديربراي حقان
سؤال:جانشيني اميرمؤمنان، علي((عليه السلام)) از سوي رسول الله((صلي الله عليه وآله)) در روز غدير اعلام گرديده است. آيا امام نمي توانسته براي اثبات حقانيّت خود در طول حيات خويش به اين واقعه قطعي استدلال كند؟

جواب:

امام در طول عمر خود در موارد متعدّدي با حديث غدير بر حقانيّت خلافت خود استدلال نموده است، ايشان در موقعيّت هاي مناسب حديث غدير را به مخالفان گوشزد مي كرد، و از اين راه موقعيّت خود را در قلوب مردم تحكيم مي نمود.
نه تنها امام((عليه السلام))، بلكه دخت گرامي پيامبر، حضرت فاطمه((عليها السلام)) و فرزند گرامي وي، حضرت امام حسن مجتبي((عليه السلام)) و سالار شهيدان، حضرت حسين بن علي((عليه السلام))و گروهي از شخصيّت هاي بزرگ اسلام، مانند عبدالله بن جعفر، عمار ياسر، اصبغ بن نباته، قيس بن سعد، عمر بن عبدالعزيز و حتّي برخي از مخالفان آن حضرت، مانند عمر و عاص و... با حديث غدير استدلال كرده اند.


ـ1551ـ
بنابراين، استدلال با حديث غدير از زمان آن حضرت وجود داشته، و در هر عصري علاقمندان آن حضرت، حديث غدير را از دلايل امامت و ولايت امام شمردند. در اينجا به نمونه هايي از اين استدلالات اشاره مي شود:
1. اسير مؤمنان((عليه السلام)) در روز شورا، كه اعضاي شورا به دستور خليفه دوّم تعيين شده بود و و تركيب اعضا طوري بود كه همه افراد مي دانستند كه خلافت از آن شخصي غير علي((عليه السلام)) خواهد بود. هنگامي كه گوي خلافت از طرف عبدالرحمان بن عوف به سوي عثمان پرتاب شد، امام براي ابطال رأي شورا شروع به سخن كرد و گفت: «من با سخني استدلال مي كنم كه هيچ كس نمي تواند آن را انكار كند». تا آنجا كه فرمود: «شما را بر خدا سوگند مي دهم آيا در ميان شما كسي هست كه پيامبر درباره او گفته باشد: «و ن كنت مولاه فهذا علي مولاه الهم و آل م ولاه، و انصر من نصره ليلغ الشاهد الغايب قالوا الهم، لا(1) من مولاي هر كس هستم، علي مولاي اوست. پروردگارا! دوست بدار، هر كس را كه علي
ـــــــــــــــــــــ
1 - مناقب خوارزمي، ص 2177 و كتابهاي ديگر.

ـ1552ـ
را دوست بدارد و ياري كن هر كس را كه علي را ياري كند. اين سخن را حاضران به غايبان برسانند».
اعضاي شورا تصديق كردند و گفتند: «اين فضيلت را جز تو كسي ندارد». البته استدلال امام به حديث غدير منحصر به اين مورد نيست، بلكه در موارد ديگري نيز امام به اين حديث استدلال كرده كه به آن اشاره مي شود.
2. روزي اميرمؤمنان((عليه السلام)) در كوفه سخنراني مي نمودند. در ضمن سخنان خود روبه جمعيّت كرد و گفت: «شما را به خدا سوگند مي دهم هر كس در غدير حاضر بود و به گوش خود شنيد كه پيامبر مرا به جانشيني خود برگزيد، بايستد و شهادت بدهد». در اين موقع سي نفر از جا برخاستند و به شنيدن حديث غدير گواهي دادند.
بايد توجّه داشت كه آن روز بيش از بيست و پنج سال از واقعه غدير مي گذشت و بعضي از اسحاب پيامبر((صلي الله عليه وآله)) نيز در كوفه نبودند يا پيش از آن در گذشته بودند. شايد بعضي هم به عللي از دادن شهادت كوتاهي ورزيدند، وگرنه تعداد گواهان بيش از آن بود.

ـ1553ـ
مرحوم علاّمه اميني مصادر متعدّد اين حديث را در كتاب نفيس خود آورده است(1).
3. در دوران خلافت عثمان دويست تن از شخصيّت هاي بزرگ از مهاجر و انصار در مسجد پيامبر دور هم گرد آمده بودند و پيرامون موضوعات مختلفي بحث و گفتگو مي كردند، تا آنجا كه سخن به فضايل قريش و سوابق و مهاجرت آنان كشيده شد. هر طايفه اي از قريش به شخصيّت هاي برجسته خود افتخار مي نمود.
در طول اين جلسه كه از نخستين ساعات روز برگزار شده بود و تا ظهر ادامه داشت و شخصيّت هائي در آن سخن مي گفتند. اميرمؤمنان((عليه السلام)) فقط به سخنان مردم گوش مي داد و سخني نمي گفت. ناگهان جمعيّت به حضرت روي آورده، درخواست نمودند كه زبان به سخن بگشايد. امام به اصرار مردم برخاست و درباره پيوند خود با پيامبر و سوابق خدمات خود به طور گسترده سخن گفت. تا آنجا كه فرمود: «به خاطر داريد كه روز غدير خداوند به پيامبر مأموريت داد كه همان طور كه نماز و زكات و مراسم حج را براي آنان
ـــــــــــــــــــــ
1 - الغدير، ج 1، صص 153 تا 171.

ـ1554ـ
روشن كرده است، مرا پيشواي مردم قرار دهد و براي انجام همين كار پيامبر خطبه اي به ظرح زير خواند و فرمود: خداوند، انجام كاري را بر عهده من گذارده است، و من از آن مي ترسيدم كه بعضي از مردم مرا را در ابلاغ پيام الهي تكذيب كنند، ولي خداوند امر فرمود كه آن پيام را برسانم و نويد داد كه مرا از شر مردم حفظ خواهد كرد.
هان، اي مردم مي دانيد خداوند مولاي من و من مولاي مؤمنانم. آيا من از خود آنان به خودشان اولي هستم؟، همگي گفتند: آري، در اين موقع پيامبر فرمود: علي برخيز. من برخاستم. سپس آن حضرت رو به جمعيّت كرد و گفت: «من كنت مولاه فهذا علي مولاه اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه».
در اين موقع سلمان از رسول خدا پرسيد: علي بر ما چگونه ولايت دارد؟ پيامبر فرمود: «ولاءه كولاي. من كنت اولي به من نفسه فعليّ اولي به من نفسه» ولايت علي بر شما همانند ولايت من بر شما است. هر كس من بر جان وي اولويت دارم، علي نيز بر جان او

ـ1555ـ
اولويت دارد»(1).
4. اين نه تنها علي است كه با حديث غدير در برابر مخالفان استدلال نموده است، بلكه دخت گرامي پيامبر نيز در يك روز تاريخي كه براي احقاق حق خود سخنراني مي نمود، رو به ياران پيامبر((صلي الله عليه وآله)) كرد و گفت: «آيا روز غدير را فراموش كرديد كه پيامبر به علي((عليه السلام)) «من كنت مولاه فهذا علي مولاه؟»
5. هنگامي كه حسن بن علي((عليه السلام)) تصميم گرفت كه با معاويه صلح كند برخاست و خطبه اي به شرح زير ايراد نمود: «خداوند اهل بيت پيامبر را به وسيله اسلام گرامي داشت و ما را برگزيد و هر نوع پليدي را از ما پاك نمود». تا آنجا كه فرمود: «همه امّت شنيدند كه پيامبر رو به علي كرد و گفت: و تو نسبت به من، بسان هارون نسبت به موسي هستي، همه مردم ديندن و شنيدند كه پيامبر دست علي را در غدير خم گرفت و به مردم
ـــــــــــــــــــــ
1 - فرائدالسمطين، باب 58، اميرمؤمنان علاوه بر اين سه مورد، در كوفه در روزي به نام «يوم الرجبه» ودر روز جمل و در حادثه اي به نام «حديث الركبان» و نيز در جنگ «صفين» با حديث غدير بر امامت خويش استدلال نموده است.

ـ1556ـ
گفت: «و من كنت مولاه فعلي مولاه اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه»(1).
6. حضرت حسين بن علي نيز هنگام سخنراني در اجتماع انبوهي در سرزمين مكّه، كه در ميان آنان صاحبه پيامبر زياد بودند، چنين فرمود: «شما را به خدا سوگند مي دهم، آيا مي دانيد كه پيامبر در غدير خم، علي را به خلافت و ولايت برگزيد و فرمود: و حاضران به غايبان برسانند؟، آن جمع همگي گفتند: گواهي مي دهيم».
علاوه بر اينها گروهي از اصحاب پيامبر، مانند عمار ياسر، زيد بن ارقم، عبدالله بن جعفر، اصبغ بن نباته و افراد ديگر كه همگي با اين حديث برخلافت و شايستگي امام استدلال نموده اند(2).
 
(بخش پاسخ به سؤالات )

ـــــــــــــــــــــ
1 - ينابيع الموده، ص 482.
2 - براي آگاهي بيشتر از اين احتجاجات و مدارك و منابع آنها به كتاب نفيس «الغدير»، ج 1، ص 146 تا 195 مراجعه شود. در اين كتاب بيست و دو احتجاج با تعيين مدارك نقل شده است.

ـ1557ـ
             تاريخ و تراجم
             حضرت فاطمه((عليها السلام))و...