بازگشت

گروه: حديث
 
 
مرکز پاسخگو:تبيان
موضوع اصلي:اهل تسنن و حديث غدير
موضوع فرعي:حضرت علي را وصي بعد از پيامبر
سؤال:چرا اهل سنت حضرت علي ( ع ) را به عنوان وصي بعد از پيامبر(ص) قبول ندارند؟ لطفا كتابهايي در اين زمينه معرفي نماييد؟
جواب:

درباره حقانيت شيعه ، در طول تاريخ صدها جلدكتاب پر حجم و عميق توسط عالمان و فرزانگان نگاشته شده كه در غالب آنها استناد به معتبرترين منابع اهل سنت شده و هيچ جاي گريزي براي مخالفين باقي نگذاشته است . براي روشن شدن اين مطلب بايد ابتدا توجه كرد كه اساسي ترين ركن اختلاف بين شيعه و ديگر مسلمانان چيست ؟ آنچه در اين باره مي توان گفت اين است كه : شيعه معتقد است پيامبر ( ص ) به امر الهي براي رهبري ديني و اجتماعي امت افراد معصوم و شايسته اي رانصب و معرفي نموده اند كه اولين آنها حضرت علي ( ع ) مي باشد .بنابراين رهبر و پيشواي حقيقي امت پس از پيامبر ( ص ) ، امامان اهل بيت ( ع ) مي باشند .تنها يكي از ده ها دليل متقن و معتبر شيعه در اين باره حادثه غديرخم در حجه الوداع است . در رابطه با مساله حجه الوداع و غدير خم ، عين واقعه را به نقل از ترجمه الغدير ( ج 1، ص 29 - 37 ) تقديم مي داريم . لازم است بدانيد كه اين واقعه و خطبه پيامبر اكرم ( ص ) در آن ، مورد اجماع واتفاق جميع مسلمانان شيعه و سني است و جايگاه ويژه اي در نصوص ديني وادبيات و اشعار مسلمانان - اعم از عرب و غير عرب - دارد .در متون اسلامي هيچ روايتي به اندازه اين واقعه به حد فوق تواتر نرسيده است واحدي را ياراي ترديد در آن نيست . در ميان صحابه پيامبر ( ص ) 110 نفر و ازتابعين 89 نفر آن را نقل كرده اند و طبقات راوي آن ، به 360 نفر رسيده است . شاعران بسياري نيز اين جريان را به نظم آورده اند ؛ از جمله : در قرن اول : اميرالمومنين ( ع ) ، حسان بن ثابت انصاري ، قيس بن سعد بن عباده انصاري ، عمر و بن عاص بن وايل ، محمد بن عبدالله حميري . در قرن دوم : كميت بن زياد، سيد اسماعيل بن محمد حميري ، شعيان بن مصعب كوفي . در قرن سوم : ابو تمام حبيب بن اوس طايي ، دعبل بن علي بن رزين الخزاعي و درقرون بعد ده ها نفر ديگر .از اهميت اين واقعه ، همان بس كه علامه اميني يازده جلد كتاب ارزشمند ( ( الغدير ) ) را درباره ً اين حادثه به نگارش درآورده است . اكنون اين سوال رخ مي نمايد كه اگر اين واقعه در ميان همه مسلمين ،اجماعي و مورد اتفاق است ، پس اختلاف در چيست ؟ اساس اختلاف بر سرهمان ماهيت و دلالت اين واقعه است : 1- برادران اهل تسنن اظهارمي دارند كه اين حادثه عظيم تاريخي و سخنان و تاكيدات پيامبر اكرم ( ص ) ،صرفا به معناي لزوم ( ( محبت و دوستي ) ) حضرت علي ( ع ) است ، و هيچ دلالتي بر امامت و زمامداري و لزوم پيروي از ايشان ندارد .دليل آنان نيزآن است كه ( ( ولايت ) ) چند معنا دارد و يكي از معاني آن ( ( دوستي ) ) است . بنابراين تا زماني كه به اين معنا قابل حمل است ، نمي توان به معاني ديگر آن تمسك جست . 2- ديدگاه شيعه اين است كه ماهيت اين حادثه و سخنان پيامبر اكرم ( ص ) ، نصي صريح و قاطع بر امامت و پيشوايي حضرت علي ( ع ) است و قراين و شواهد حالي ، مقالي و مقامي به گونه اي است كه هرگز نمي توان آن را تنها به دوستي و محبت تفسير كرد .البته بايد توجه داشته باشيد كه شيعه ادله بي شمار ديگري از قرآن و عقل وسنت بر امامت آن حضرت در دست دارد و اين مساله يكي از آن ادله مي باشد، نه تنها دليل . در عين حال اين رخداد، حجتي قاطع و خلل ناپذيراست و به هيچ روي نمي توان از آن دست برداشت . دلايل و قرايني كه برصحت ديدگاه شيعه گواهي مي دهد، عبارت است : 1- معناي ولايت : لغت شناسان و كتاب هاي برجسته و ممتاز لغت ، كلمه ولايت را به معناي سرپرستي ، عهده داري امور، سلطه ، استيلا، رهبري و زمامداري معنا كرده اند.در اين جا معناي اين كلمه را با برخي از مشتقاتش فقط از كتاب هاي لغت اهل سنت برايتان نقل مي كنيم : - راغب اصفهاني مي نويسد : ( ( ولايت ؛يعني ، ياري كردن . و ولايت ؛ يعني ، زمامداري و سرپرستي امور و گفته شده است كه ولايت و ولايت مانند دلالت و دلالت است و حقيقت آن ( ( سرپرستي ) ) است . ولي و مولي نيز در همين معنا به كار مي رود ) ) ، ( المفردات الراغب ، ص 570 ) . - ابن اثير مي نويسد : ( ( ولي ؛ يعني ، ياور...و هر كس امري را بر عهده گيرد، ( ( مولي و ولي آن است ) ) . سپس خودش مي گويد : ( ( و از همين قبيل است حديث ( ( من كنت مولاه فعلي مولاه ) ) ... وسخن عمر كه به علي ( ع ) گفت : ( ( تو مولاي هر مومني شدي ) ) ؛ يعني ، ( ( ولي مومنان گشتي ) ) ، ( النهايه ، لابن اثير، ج 5، ص 227 ) . - صاحب صحاح اللغه مي نويسد : ( ( ... هر كس سرپرستي امور كسي را به عهده گيرد ولي او است ) ) ، ( الصحاح في لغه العرب ، ج 6، ص 2528 ) . - صاحب مقاييس مي نويسد : ( (.. هر كس زمام امر ديگري را به عهده گيرد ( ( ولي او است ) ) ، ( معجم مقاييس اللغه ، ج 6، ص ص 141 ) . اكنون با اين گفته هاي مصرح ارباب لغت ، چگونه مي توان ( ( من كنت مولاه فعلي مولاه ) ) را به ( ( دوستي ) ) صرف معنا كرد وسرپرستي اجتماعي و زمامداري را از آن جدا ساخت ؟! مگر نه اين است كه ( ( ابن اثير ) ) لغت شناس معروف عرب و سني ، خودش تصريح مي كند كه كلمه ( ( مولي ) ) در روايت ( ( من كنت مولاه فعلي مولاه ) ) از زبان پيامبر ( ص ) و در گفتار عمر در همين معنا به كار رفته است ؟ 2- خطاب تند و قاطع الهي : آيا اگر حادثه غدير صرفا براي اعلام دوستي حضرت علي ( ع ) بود، آن قدر اهميت داشت كه خداوند به پيامبرش وحي كند، كه اگر آن را ابلاغ نكني ، رسالت الهي را انجام نداده اي ؟ خداوند مي فرمايد : ( ( يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس ان الله لايهدي القوم الكافرين ) ) ، ( مايده ، آيه 67 ) . آيا اين اخطارشديد اللحن به خوبي نشان نمي دهد كه مساله بالاتر از اين حرف ها است ؟البته محبت اميرالمومنين ( ع ) جايگاه بسيار بلندي دارد و يكي از نشانه هاي ايمان است ؛ ليكن بحث در اين است كه اين خطبه بنا به دلايل ذكر شده ،قطعا منحصر به ( ( ولايت محبت ) ) نيست . 3- دلداري خدايي : در آيه يادشده ، خداوند پيامبر را دلداري داده ، مي فرمايد : در راستاي اجراي اين ماموريت ، خداوند تو را در مقابل توطيه هاي مردم محافظت مي كند ( ( والله يعصمك من الناس ) ) . آيا اين مساله نشان نمي دهد كه اين ماموريت ، مساله مهمي بوده است كه پيامبر ( ص ) بيم آن داشته كه برخي بر اثر هواهاي نفساني به مقابله برخاسته و توطيه كنند؟ آيا فقط با اعلام دوستي حضرت علي ( ع ) جاي چنين خوفي بود؟ 4- گزينش مكان : آيا اين كه پيامبر ( ص ) جحفه را - كه مكان جدا شدن و انشعاب مسافران است - انتخاب كردند، تاهمگي قبل از انشعاب در سخنراني آن حضرت حضور داشته باشند و نيز اين كه پيامبر ( ص ) دستور دادند كساني كه از آن مكان گذشته بودند برگردند، وصبر نمودند تا كساني هم كه عقب مانده بودند، از راه برسند و ...نشانه چيست ؟ اين كه دستور دادند كه شاهدان به غايبان اطلاع دهند و اين ( ( نباعظيم ) ) را به گوش همگان برسانند، دلالت بر اين ندارد كه مساله ، براي امت اسلامي فوق العاده مهم و حياتي است ؟ آيا عاقلانه است كه پيشواي بزرگ مسلمانان در آخرين سخنراني براي جمعيت باشكوه حج گزاران و در آن گرماي سوزان ، مسافران خسته و كوفته را گرد آورد و با اين تاكيدات ، باآنان سخن بگويد و تنها مقصودش اين باشد كه بگويد : ( ( علي را دوست داشته باشيد ) ) ؟! 5- نزول آيه اكمال : اين كه پس از اجراي اين ماموريت ،آيه نازل شد كه : ( ( اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا ) ) ، ( مايده ، آيه 3 ) . آيا دلالت بر اين ندارد كه مساله بالاتر از صرف محبت بوده و آيا فقط با دوستي حضرت علي ( ع ) - نه رهبري و پيشوايي آن حضرت - دين كامل شد و خداوند اسلام را پسنديد؟ اگر مساله فقط دوستي و مودت بود، كه در اين رابطه قبلا آيه اي نازل شده و از اين جهت نقصي در دين نبود ؛ زيرا آيه ( ( قل لا اسالكم عليه اجرا الا الموده في القربي ) ) ، ( شوري ، آيه 23 ) قبلا نازل گشته بود .پس نتيجه مي گيريم كه آيه اكمال ، پيام ديگري را در بر دارد .6- چرا پيامبر ( ص ) در آن حادثه ، به مسايل اعتقادي استشهاد نموده و در كنار آنها مساله ولايت را مطرح كردند؟7- چرا پيامبر ( ص ) عترت را در كنار قرآن و به عنوان ( ( ثقل اصغر ) ) ذكرنمودند؟ 8- چرا پيامبر ( ص ) فرمودند : قرآن و عترت از يكديگر جدا نمي شوندو فرمودند : امت بايد به هر دو چنگ زند؟ آيا صرف دوست داشتن قرآن كافي است يا بايد از آن پيروي كرد و آن را امام و پيشواي خود دانست ؟وحدت سياق نشان مي دهد كه در مورد اهل بيت ( ع ) ، نيز بايد همين گونه رفتار كرد و آنان را سرمشق ، الگو و پيشواي عملي خود قرار داد .9- چراپيامبر ( ص ) به مساله ايفاي رسالت و سپس به ( ( اولويت ) ) خود بر مومنان انگشت مي گذارد و بلافاصله مساله ولايت را طرح مي كند؟ 10- چرا پيامبر ( ص ) مساله ولايت را سه يا چهار بار تكرار مي كند؟ اين همه تاكيد براي چيست ؟11- چرا پيامبر ( ص ) بعد از اين حادثه فرمودند : ( ( الله اكبر ) ) بر اكمال دين واتمام نعمت و خشنودي خدا به رسالت من و ولايت علي ( ( بعد از من ) ) ؟نكته مهم در اين جا اين است كه اگر مقصود از ( ( ولايت ) ) محبت باشد ديگرقيد ( ( بعد از من ) ) ، زايد است ؛ زيرا محبت حضرت علي ( ع ) مقيد به زمان پس از مرگ پيامبر ( ص ) نيست و بسيار مسخره است اگر منظور پيامبر ( ص ) را اين بگيريم كه بعد از رحلت من ، علي را دوست بداريد؟ زيرا محبت علي ( ع ) باحيات پيامبر ( ص ) قابل جمع است و اين رهبري امام علي ( ع ) است كه پس ازپيامبر ( ص ) مورد نظر مي باشد ؛ زيرا در يك زمان وجود دو پيشوا در عرض هم ممكن نيست . 12- چرا بعد از اين ماجرا، مردم با حضرت علي ( ع ) بيعت كردند؟ مگر دوستي بيعت دارد؟ بيعت در لغت به معناي التزام به فرمان برداري و تبعيت است و حتي ابوبكر و عمر نيز با آن حضرت بيعت كرده و هر يك گفتند : ( ( بخ بخ لك يا علي ، اصبحت مولاي و مولي كل مومن ) ) . 13- نكته ديگر آن كه همه حاضران در آن جلسه از خطابه پيامبر ( ص ) مساله ( ( امامت و پيشوايي حضرت علي ( ع ) ) ) را فهميدند و بلافاصله ( ( حسان بن ثابت انصاري ) ) از پيامبر ( ص ) اجازه گرفت و اشعاري زيبا سرود كه دريكي از ابيات آن از زبان پيامبر ( ص ) چنين مي گويد : ......... قم يا علي فانني ==رضيتك من بعدي اماما و هاديا يعني : اي علي ! برخيز،خرسندم كه تو امام و هادي بعد از من مي باشي . ذكر اين نكته لازم است كه تقرير ؛ يعني ، سكوت و عدم مخالفت پيامبر ( ص ) در برابر يك سخن يارفتار در نزد همه مسلمانان - اعم از شيعه و سني - حجت و جز سنت است. بنابراين اگر مساله غدير معنايي غير از امامت داشت ، چرا پيامبر ( ص ) سخنان ( ( حسابن بن ثابت ) ) را تاييد كرده و او را تشويق فرمودند؟ و چرا ديگران اعتراض نكردند كه منظور پيامبر ( ص ) ( ( امامت و هدايت ) ) امت نبوده است ؟ 14- نكته بسيار جالب توجه ديگر، مساله ( ( جابر بن نضر ) ) يا ( ( حارث بن النعمان الفهري ) ) است . در روايت است كه پس از انتشار سخن پيامبر ( ص ) در غدير خم ، وي نزد پيامبر ( ص ) آمده و عرض كرد : ( ( اي محمد ؛ ازجانب خدا به ما گفتي شهادت دهيم كه جز خداي يگانه پروردگاري نيست و شهادت دهيم كه تو پيامبر خدايي و نماز بخوانيم و روزه بداريم و حج انجام دهيم و زكات بپردازيم ما نيز همه اين ها را از تو پذيرفتيم ؛ ليكن به اين حد راضي نگشتي و پسر عمويت را بر ما برتري دادي و گفتي : ( ( هر كه رامن مولاي اويم ، اين علي مولاي او است ) ) . اكنون بگو كه اين سخن را از پيش خود گفتي ، يا از جانب خدا؟ پيامبر ( ص ) فرمودند : سوگند به آن كه جز اوخدايي نيست ، اين مطلب از سوي خداوند است . در اين هنگام او برگشت وبه سوي اسب خود شتافت ، در حالي كه مي گفت : خدايا! اگر آنچه محمد ( ص ) مي گويد حق است ، پس سنگي بر ما ببار، يا ما را به عذابي دردناك گرفتار كن ! هنوز به اسب خود نرسيده بود كه از طرف خدا، سنگي بر سرش باريد و او را بر زمين كوبيد و جانش را بگرفت . آن گاه اين آيه نازل شد كه : ( ( سال سايل بعذاب واقع ، للكافرين ليس له دافع ، من الله ذي المعارج ) ) ، ( سوره معارج ، آيات 1 - 3 ) . ا