بازگشت

گروه: حديث
 
 
مرکز پاسخگو:تبيان
موضوع اصلي:حديث
موضوع فرعي:متواتر بودن حديث غدير
سؤال:آيا حديث غدير از روايات متواتر است كه بتوان به آن استدلال نمود ؟
جواب:

1 - غير شيعه مي گويند : در اثبات خلافت و امامت به هر حديث صحيحي مي توان استدلال و احـتجاج نمود , خواه متواتر باشد يا غير متواتر , ما هم در برابر آنهابه آن استدلال مي كنيم زيرا از طريق آنها نيز اين حديث صحيح است . علاوه , تواتر حديث غدير (1) مطلبي است كه مطابق نواميس طبيعت است . چرا كه خداوندآن را چنين قرار داده است . همانند تمام وقايع تاريخي بزرگي كه اكثريت ملتي برآن قيام مي نمايند و در پيش چشم و گوش هـزاران نـفر انجام مي پذيرد در پيش چشم هزاران نفري كه از اماكن مختلف گرد آمده باشند , تا خبر آن را به مردم ديگربرسانند (2) . خصوصا اگر اين واقعه مورد علاقه و عنايت آن خاندان بزرگ ودوستانشان در تمام نسلها باشد , تا نشر آن به هر كجا كه بشود برسانند (3) . آيـا ممكن است چنين جرياني جز به خبرهاي واحد باشد ؟ نه , هرگز , بلكه همچون روشني صـبح منتشر مي گردد و دريا و خشكي را فرامي گيرد [ و لن تجدلسنه اللّه تحويلا ] ( هرگز در سنت خداوند تبديل و تحويل نخواهي يافت ) . 2 - حـديث غدير محل عنايت خداوند بزرگ بوده زيرا آن را به پيامبرش وحي فرموده و آيه اي از قـرآن را در مورد آن نازل نموده تا مسلمانان , شب و روز ,آن را تلاوت كنند , هم در خلوت و هم آشكار , در دعاهاشان و در نمازهايشان , بربالاي چوبهاي منبر و بر فراز مناره هاي بلند مساجد و مـعـابدشان , آنجا كه مي فرمايد :[ يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و اللّه يعصمك من الناس ] ( اي پيامبر آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده برسان و اگر انجام ندهي , رسالت او را نرسانده اي , و خداوند تو را از ( گزند ) مردم نگاه مي دارد (4) ) . پس آنگاه كه پيامبر (ص ) در آن روز - با نص بر امامت علي (ع ) و سپردن عهدخلافت به او - تبليغ رسالت فرمود , خداوند اين آيه را نازل كرد :[ اليوم اكملت لكم دينكم و اتتمت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا ]( امروز , دينتان را برايتان كامل كردم , و نعمت را بر شما تمام نمودم , و راضي شدم كه اسلام دين شما باشد (5) ) . به به اين از فضل خداوند است كه به هر كس بخواهد مي دهد . كسي كه به اين آيات نظر نمايد , در برابر اين عنايات خداوند خضوع خواهدنمود . 3 - هـنگامي كه عنايت خداوند اين گونه باشد پس هيچ بعيد نيست كه عنايت پيامبرش اين چـنـين باشد , زيرا همينكه اجلش نزديك گرديد و خبر رحلتش به اوداده شد , با فرمان خداوند تصميم گرفت كه در حج اكبر , در برابر همه , نداي ولايت علي را بدهد . نه به نص يوم الدار در روز انذار در مكه (6) اكتفا فرمود و نه به نصوص متوالي و پي در پي ديگر , كه بعضي از آنها را شنيدي . لـذا , پـيـش ازرسيدن موسم حج , به مردم اعلام فرمود كه او در اين سال حج خواهد كرد و اين , حجه الوداع خواهد بود . مـردم از هـمه جا , از هر كوه و دره به سوي اوآمدند , آن حضرت با صد هزار يا بيشتر 000 از مدينه خارج شد . پس آنگاه كه در عرفات قرار گرفت و مردم در آن موقف گرد آمدند , پيامبر (ص ) ندا داد : علي مني و انا من علي و لا يودي عني الا انا او علي ( علي از من است و من از علي , از طرف من ( هيچ مطلبي را ) غير از من يا علي ابلاغ نمي كند (7) ) . و آن هـنـگـام كه قافله و جمعيت آن حضرت , بازگشت را آغاز نمود و به وادي خم رسيدند و روح الامـيـن بر او نازل گشت و آيه تبليغ را از ناحيه رب العالمين آورد , آن حضرت فرود آمد , بار را انداخت تا عقب ماندگان رسيدند وپيش افتادگان بازگرديدند . پس آنگاه كه همه جمع شدند , نماز واجب را با آنهاگزارد . سپس برايشان خطبه خواند و به اعلام نص ولايت علي پرداخت كه گوشه اي ازآن را شنيدي و آنچه نشنيدي صحيحتر و صريحتر است , اما همان را هم كه شنيدي كفايت است . اين جريان را هر كس در آن روز با پيامبر (ص ) بود دانست و پيام آن را براي ديگران متحمل شد . همانطور كه گفتيم , اين عده به بيش از صد هزار نفر از بلاد مختلف مي رسيدند (8) . ايـن است كه مي گويي : سنت خداوند - كه تبديلي در آن راه ندارد - اقتضاي تواتر آن را دارد , هر چند هم كه موانعي بر سر راه نقل آن وجود داشته باشد . 4 - علاوه , از ناحيه ائمه اهل بيت (ع ) نيز روشهائي به كار گرفته شده كه انتشار و اشاعه آن را اقتضا مي كند . كـافي است كه به آنچه اميرمومنان (ع ) در ايام خلافتش براي اعلام آن به پا خاست توجه كني در آن هنگام كه مردم در رحبه ( يكي از محله هاي كوفه ) جمع نمود , فرمود : سوگند مي دهم آن مـسـلـمـانـي را كـه مطلبي از پيامبر (ص ) در روز غدير خم شنيده كه به پا خيزد و به آنچه شـنيده شهادت دهد اما غير از آنكس كه با چشمانش آن حضرت را ديده و با گوشهايش سخن او را شنيده به پا نخيزد سي نفر از صحابه بپا خاستند كه 12 نفر آنها از مجاهدان بدر بودند , همه شـهـادت دادنـد كـه پيامبر (ص ) دست علي را گرفت و به مردم فرمود : آيا مي دانيد كه من نسبت به مومنان از خودشان اولي هستم ؟ گفتند : بلي . پـيامبر (ص ) فرمود : من كنت مولاه فهذا علي مولاه 000 ( هر كس من مولاي او هستم علي مـولاي او اسـت ,بار خدايا دوست بدار كسي كه علي را دوست مي دارد و دشمن دار كسي كه علي را دشمن دارد (9) ) . و شـمـا خوب مي دانيد كه توطئه و دسته بندي سي نفر صحابي در كذب و دروغ ( خصوصا درآن شرايط ) از چيزهايي است كه عقل آن را نمي پذيرد . بنابراين , حصول تواتر به مجرد شهادت آنها قطعي است و هيچگونه ترديدي در آن نيست . ايـن حـديث را هر كس كه در رحبه بوده از آنها شنيده و به خاطر سپرده است كه بعد ازتفرق و جدايي در اطراف , آن را منتشر ساخته اند , پس به همه جا رسيده است . توجه داشته باشيد كه روز رحبه در ايام خلافت اميرمومنان (ع ) اتفاق افتاده , از طرفي مردم در سـال 35 هـجـري بـا علي (ع ) بيعت نمودند , از ناحيه سوم بايد دانست كه روز غدير در حجه الوداع بوده است . بـنابراين , بين اين دو روز ( روز رحبه و روز غدير ) حداقل 25 سال فاصله شده بود و در اين مـدت كه ربع قرن مي باشد - در اثر همان طولاني بودنش , وجنگها و غارات , و طاعون و وباي كـوبنده و نابودكننده اش - اكثر كساني كه روزغدير بوده اند يعني پيرمردان و كهنسالان , و نيز جوانان پر شور و مجاهد آنهابه لقاي خداوند و رسولش شتافته بوده اند , به طوري كه بازماندگان , نسبت به آنهاكه از دنيا چشم فرو بسته بودند جز قليلي باقي نبود . بـازمـانـدگـان نـيـز پـراكـنـده شـده بـودند و در جريان رحبه غير از مرداني كه در عراق با اميرمومنان (ع ) بودند - نه زنان - , كس ديگري از آنها وجود نداشت . بـا ايـن حـال , سـي نـفـرصحابي بپا خاستند كه دوازده نفر آنها كساني بودند كه در جنگ بدر شركت داشتند و به حديث غدير طبق شنيده و ديده خود از رسول خدا (ص ) شهادت دادند . الـبته بعضي را دشمني با امام از قيام به شهادت واجب باز داشت همچون انس بن مالك و بعضي ديگر كه گرفتار نفرين امام (ع ) شدند (10) ) . اگر براي آن حضرت امكان داشت كه تمام افراد زنده صحابه در آن روز از زن و مردرا جمع كند و در رحـبـه آنـهـا را سـوگـند دهد و شهادت بخواهد , تعداد آنها چندين برابر سي نفري كه بپا خاستند مي شد . شـما فكر مي كنيد كه اگر اين مناشده در حجاز و پيش از گذشتن اينهمه مدت از جريان غـديـر انـجـام مـي پذيرفت , چه مي شد ؟ و چند نفر گواهي مي دادند ؟ درباره اين حقيقت بينديش كه آن را قويترين دليل بر تواتر حديث غدير خواهي يافت . از اخباري كه از جريان و مناشده رحبه رسيده , كافي است آنچه را كه احمدبن حنبل از زيد بن ارقم در مسند از ابوطفيل نقل كرده است مطالعه كني . وي نـقـل مـي كـنـد : عـلي مردم را در رحبه جمع نمود , سپس فرمود : خدا را به گواهي مـي طـلـبـم و از هر مسلماني كه روز غدير بوده مي خواهم كه برخيزد و آنچه را از پيامبر (ص ) شـنـيـده بـگـويد سي نفر بپا خاستند - همو گويد ابونعيم نوشته : مردم زيادي برخاستند - و شهادت دادند كه پيامبر (ص ) در آن روز , دست علي را گرفت و به مردم گفت : آيا مي دانيد كـه من نسبت به مومنان از خودشان اولي هستم ؟ گفتند : بلي , اي رسول خدا فرمود : من كنت مولاه فهذا مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه . ابـوطفيل مي گويد : من از رحبه خارج شدم و در قلبم چيزي بود ( كه چگونه است اكثر اين امـت بـه ايـن حديث عمل نكردند ؟ ) لذا , زيد بن ارقم را ملاقات كردم , به او گفتم : من از علي شنيدم كه چنين و چنان مي گفت زيد گفت : اين حقيقت جاي انكار ندارد , من هم از پيامبر (ص ) شنيدم (11) . هنگامي كه شهادت زيد و كلام علي (ع ) را به شهادت 30 نفر از صحابه ضميمه كني مجموع ناقلان 32 نفر خواهند شد . احـمـد بـن حنبل حديث علي (ع ) را در مسند از عبدالرحمان بن ابي ليلي چنين نقل كـرده اسـت : عـلـي را در روز رحـبـه ديـدم كه مردم را سوگندداد و به گواهي طلبيد و مي گفت : تنها كسي بپا خيزد و شهادت دهد كه خود ,پيامبر (ص ) را در آنحال ديده باشد , عـبـدالرحمان مي گويد : دوازده نفر ازكساني كه در بدر شركت داشتند به پا خاستند گويا مـن هـم اكـنـون بـه آنهامي نگرم , گفتند : ما گواهي مي دهيم روز غدير خم از پيامبر (ص ) شـنـيديم مي گفت : آيا من نسبت به مومنان اولي از خودشان نيستم ؟ و همسرانم مادرانشان نيستند ؟ گفتيم : بلي فرمود : فمن كنت مولاه فعلي مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه (12) . احـمد از طريق ديگري در همان مسند نقل كرده كه فرمود : اللهم وال من والاه و عاد من عـاداه و انـصر من نصره و اخذل من خذله و گفته است : از آن ميان فقط سه نفر برنخاستند در حالي كه در غدير خم حضور داشتند علي برآنان نفرين فرستاد و گرفتار آن شدند (13) . شما هرگاه علي و زيد را بر دوازده نفر از اهل بدر اضافه كني كساني كه در بدر حاضر بوده اند 14 نفر خواهند شد . كـسـي كـه احـاديث وارده در مناشده رحبه را تتبع كند , حكمت اميرمومنان (ع ) در نشر و اذاعه حديث غدير را خواهد يافت . 5 - سـيدالشهداء اباعبداللّه الحسين (ع ) نيز - در عصر معاويه - موقفي دارد كه اين حق را در آن روشن ساخته , اين موقف همچون موقف اميرالمومنين (ع ) در رحبه است . وي در ايام حج در عرفات مردم را جمع نمود و از جد , پدر , مادر , و برادرش ياد نمود . مردم مانند او فرد بليغ وحكيمي را نديده بودند آنگونه كه گوشها را برده سخن قرار دهد و قلبها و چشمها رادر اختيار گيرد . در خـطـابه اش مباحث لازم را گرد آورد و در اختيار قلبها گذاشت ,مطالب مورد نياز را تتبع و استقصاء نمود , و حق روز غدير را اداء فرموده وحساب آن را تصفيه نمود و چيزي فرو نگذاشت . اين موقف عظيم اثر خاصي در انتشار حديث غدير و اشتهار آن داشت (14) . 6 - ائمه نه گانه (ع ) كه از فرزندان پر بركت امام حسين (ع ) هستند نيزراههائي براي نشر حديث غدير داشتند كه حكمت را محسوس به تمام حواس به تو نشان مي دهد . آنـهـا در هـر سـال روز هيجدهم ذي الحجه را عيد اعلام مي كردند و براي تهنيت و تبريك و سرور مي نشستند . در اين روز , آنها به تمام معني خوشحال بودند . اين روز را براي تقرب به خدا , روزه مي داشتند , نمازمي گزاردند و دعا مي خواندند . در ايـن روز , نـيـكـي و احـسـان فراوان به شكرانه اين نعمت كه خدا به آنان مرحمت فرموده , مي نمودند . آري , ايـن بـرنـامـه بـه شكرانه اين بود كه در چنين روزي نص خلافت اميرمومنان (ع ) از زبان پيامبر (ص ) صادرشده و عهد امامت وي آشكارا ابلاغ گرديده است . آنـها در اين روز , صله رحم مي كردند , بر زندگي عيال خود توسعه مي دادند , برادران را زيارت و ديدن مي نمودند , همسايگان را حفظ نموده و دوستان خود را به اين اعمال امرمي فرمودند . 7 - روي اين اصل است كه روز 18 ذي الحجه هر سال شيعه در تمام اعصار ودر همه آباديها , شهر و روستا عيد مي گيرد (15) . شـيـعـيـان در ايـن روز براي نماز واجب و نافله , تلاوت قرآن , دعاهاي رسيده به خاطر سپاس خـداوند بر اكمال دين و تمام شدن نعمت با امامت اميرمومنان (ع ) ,به مساجد روي مي آورند , سپس دسته دسته به ديدار و عيد مباركي يكديگر مي روند ,صله رحم انجام مي دهند , خوشحال و مسرورند با انجام نيكي و ادخال سرور برخ