بازگشت

گروه: حديث
 
 
مرکز پاسخگو:تبيان
موضوع اصلي:حديث
موضوع فرعي:راويان حديث غدير
سؤال:راويان حديث غدير چه كساني هستند ؟ صحابه يا خلفاي ثلاثه ؟
جواب:

يكي از حوادث مهم تاريخي صدر اسلام , واقعه غدير خم مي باشد كه شرح آن در بيشتركتب تاريخ و حـديـث آمده است . محقق گرانقدر شيعه , مرحوم علامه اميني در كتاب خود((الغدير)) در شرح اسناد حديث غدير, نام يكصد و ده نفرصحابي و هشتاد و چهار نفراز تابعين و سيصد و شصت تن از عـلـمـاي و بـزرگاني كه اين حديث را در كتابهاي خودآورده اند, ذكر كرده و همه آنان را با ذكر ماخذ از راويان حديث غدير بر شمرده است .(1) جالب اينجاست كه در ميان اين اصحاب , نام خلفاي ثـلاثـه هـم به چشم مي خورد.در اينجا به برخي از صحابه كه از ناقلين حديث غدير هستند, اشاره مـي كـنـيم :1 ـ ابوبكر بن ابي قحافه , خليفه اول ( متوفاي 13 هجري ), ابن عقده در كتاب الولايه , ابوبكر جعابي در كتاب النخب و منصور رازي در كتاب ((حديث الغدير)) وشمس الدين جزري در كـتـاب اسـني المطالب , خليفه اول را از اصحابي كه حديث غديررا روايت كرده اند, شمرده است . (2)2 ـ عـمـر بـن الخطاب , خليفه دوم (مقتول به سال 23 هجري ), حافظ ابن المغازلي دركتاب مـناقب از ابي هريره نقل كرده كه عمر بن خطاب گفت : رسول گرامي اسلام فرمود:((من كنت مـولاه فعلي مولاه )) اين روايت را سمعاني نيز در فضائل الصحابه و محب الدين طبري در الرياض الـنـضـره و ذخـائر العقبي و خواجه محمد پارسا در فصل الخطاب و خوارزمي در مقتل خود و ابن كـثـير شامي در البدايه و النهايه (ج 7, ص 349) و... از قول خليفه دوم نقل كرده اند.(3)از خليفه دوم , احاديث ديگري نيز مربوط به واقعه غدير به صورت هاي مختلف نقل شده است .(4)3 ـ عثمان بـن عـفـان , خليفه سوم (متوفاي 35 هجري ), حافظ ابن عقده در الولايه ,منصور رازي در حديث ((الـغـديـر)), وي را از راويان حديث غدير شمرده اند, ابن مغازلي , خليفه سوم را جز صد تن راوي سـلسله سند غدير خود بر شمرده است .(5)4 ـ امير المومنين علي بن ابيطالب (ع ), روايت غدير از قـول آن حضرت در كتب ذيل نقل شده است : مسند احمد بن حنبل (ج 1, ص 152) مجمع الزوائد هـيـثـمـي (ج 9, ص 107),تاريخ خلفاي سيوطي (ص 114) تهذيب التهذيب (ج 7, ص 337) نزل الابرار بدخشاني (ص 20 و...).(6)5 ـ عبد اللّه بن عباس , نسائي در خصائص (ص 7),احمد بن حنبل در مـسـنـد (ج 1, ص 331)الـبـدايـه و الـنهايه (ج7 , ص 337) و مجمع الزوائد (ج 9, ص 108) و خـوارزمـي درمـناقب (ص 75) وي را از راويان حديث غدير دانسته اند.(7)6 ـ عبداللّه بن مسعود, سـيـوطي در الدر المنثور (ج 2, ص 298), قاضي شوكاني درتفسير خود (ج 2, ص 57) آلوسي در تفسير روح المعاني (ج 2, ص 348), خوارزمي درمناقب و جرزي در اسني المطالب (ص 4) او را از راويـان حـديـث غدير شمرده اند.(8)7 ـ عمار بن ياسر, نصر بن مزاحم در كتاب صفين (ص 186) فرائد السمطين باب 40 و58, خوارزمي در مناقب و جرزي در اسني المطالب او را از صحابه راوي غـديرشمرده اند.(9)8 ـ قيس بن ثابت انصاري , ابن حجر در الاصابه (ج 1, ص 305), اسد الغابه (ج 1, ص 368) و ابـن عـقـده در حديث الولايه او را از راويان غدير دانسته اند.(10)9 ـ جابر بن عبداللّه انصاري , ابن عقده در حديث الولايه , ابن عبدالبر در الاستيعاب (ج 2, ص 473) تهذيب التهذيب (ج 7, ص 337) كفايه الطالب (ص 16) ابن كثير درالبدايه و النهايه (ج 5, ص 209) و ... او را از راويان غـديـر مـي دانند . (11)10 ـ عايشه دختر ابوبكر هم بنابر نقل بسياري از محدثان اهل سنت , يكي از كـسـانـي اسـت كه حديث غدير را روايت كرده است .(12)11 ـ سلمان فارسي , ابن عقده در حديث الولايه , جعابي در النخب , حمويني در فرائدالسمطين باب 58 و جرزي در اسني المطالب (ص 4) او را از ناقلين حديث غديرمي دانند.(13)12 ـ عبداللّه بن عمر بن الخطاب هم بنابر نقل هيثمي در مـجمع الزوائد (ج 9, ص 106)و سيوطي در جمع الجوامع و تاريخ الخلفا (ص 114) و متقي هندي در كـنـزالـعـمـال (ج 6,ص 154) و بـدخـشاني در نزل الابرار (ص 20) و ... از راويان حديث غدير است .(14)همچنين اصحاب بزرگ ديگري , مانند ابوذر غفاري , سعد بن ابي وقاص , زيد بن ارقم ,ابو ايـوب انـصـاري , سـعد بن عباد انصاري , زيد بن ثابت , زبير بن عوام و ... همه ازراويان حديث غدير هستند . (15)بنابر اين , اينكه عده زيادي از صحابه گرانقدر پيامبر اكرم (ص ) نيز هر سه خليفه پس از پيامبر(ص ) از ناقلين حديث غدير مي باشند. البته شايان ذكر است كه در حجيت و اعتبار روايت , خليفه بودن راوي به هيچ وجه شرط نيست ووصف خلافت اندكي دراعتبارآن موثر نمي افتد, آنچه حـديث را به درجه اعتبار مي رساند, تنها وثاقت راوي است وهمه اين سخنان به روايت غير متواتر مـربـوط مـي شـود و در ايـن نـوع حـديث است كه ازوثاقت و مورد اطمينان بودن راوي آن بحث مـي شـود, ولي خبر متواتر (مثل حديث غدير)از آن جهت كه ذاتا مفيد علم است نيازي به بحث از وثاقت راوي آن نيست .