بازگشت

گروه: غدير
 
 
مرکز پاسخگو:فرهنگ ومعارف قرآن
موضوع اصلي:پيامبر اسلام (ص) و غدير خم
موضوع فرعي:پيامبر اعظم ص
سؤال:آيا در مورد حجة الوداع، آياتي در قرآن وجود دارد؟


جواب:

در كتابهاي بسياري از دانشمندان اهل تسنن (و همة كتب معروف شيعه) اعم از تفسير و حديث و تاريخ بيان شده است كه آية شريفة يَـََّأَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لاَيَهْدِي الْقَوْمَ الْكَـَفِرِينَ (مائده،67) اي پيامبر! آن چه را از سوي پروردگارت نازل شده است، به طور كامل ]به مردم برسان[ و اگر نكني رسالت او را انجام ندادهاي و خداوند تو را از خطرهاي ]احتمالي[ مردم نگاه ميدارد و خداوند جمعيت كافران لجوج را هدايت نميكند، در حجة الوداع دربارة ولايت اميرالمؤمنين علينازل شده است.

در آخرين سال حيات مبارك پيامبر اكرمو بر خلاف سنوات قبل، پيامبراكرمبا ارسال نامههايي به اطراف، از مسلمانان درخواست نمودند كه امسال براي انجام مراسم حج، مسلمانان در كنار پيامبر9 حاضر شوند مراسم حجة الوداع، با شكوه هر چه تمامتر در حضور پيامبر9 به پايان رسيد. ياران پيامبر9 كه عدد آنها فوق العاده زياد بود، از خوشحالي درك اين فيض و سعادت بزرگ در پوست نميگنجيدند. ظهر نزديك شده بود، كمكم سرزمين جحفه و سپس بيابانهاي خشك و سوزان غديرخم از دور نمايان ميشد، اين نقطه سه يا چهار راهي بود كه حجاج در آنجا از يكديگر جدا ميشدند.

ناگهان دستور توقف از طرف پيامبر9 به همراهان داده شد مؤذن پيامبر9 با صداي الله اكبر مردم را به نماز ظهر دعوت كرد. مردم به سرعت آمادة نماز ميشدند بعد از خواندن نماز ظهر، مسلمانان تصميم داشتند، فوراً به خيمههاي كوچكي كه با خود حمل ميكردند، پناهنده شوند، ولي پيامبر9 به آنها اطلاع داد كه همه بايد براي شنيدن يك پيام تازه الهي كه در ضمن خطبة مفصلي بيان ميشد خود را آماده كنند.

آن گاه پيامبر9 منبر رفت و نخست حمد و سپاس پروردگار به جا آورد و خود را به خدا سپرد سپس مردم را مخاطب ساخت و چنين فرمود: من به همين زودي دعوت خدا را اجابت كرده، از ميان شما ميروم. من مسئولم، شما هم مسئوليد شما دربارة من چگونه شهادت ميدهيد؟ مردم صدا بلند كردند و گفتند: ما گواهي ميدهيم تو وظيفة رسالت را ابلاغ كردي و شرط خيرخواهي را انجام دادي و آخرين تلاش و كوشش را در راه هدايت ما نمودي، خداوند تو را جزاي خير دهد.

آن گاه فرمود: ... اكنون بنگريد با اين دو چيز گرانمايه و گرانقدر كه در ميان شما به يادگار ميگذارم چه خواهيد كرد؟ يكي از ميان جمعيت صدا زد، كدام دو چيز گرانمايه يا رسول الله؟!

پيامبر9 فرمود: اوّل ثقل اكبر، كتاب خداست كه يك سوي آن به دست پروردگار و سوي ديگرش در دست شماست، دست از دامن آن برنداريد تا گمراه نشويد و امّا دومين يادگار گرانقدر من، خاندان منند و خداوند لطيف خبير به من خبر داده كه اين دو هرگز از هم جدا نشوند تا در بهشت به من بپيوندند از اين دو پيشي نگيريد كه هلاك ميشويد و عقب نيفتيد كه باز هلاك خواهيد شد.

ناگهان مردم ديدند پيامبر9 به اطراف خود نگاه كرد گويا كسي را جستجو ميكند و همين كه چشمش به اميرالمؤمنين عليافتاد، خم شد و دست او را گرفت و بلند كرد آن چنان كه سفيدي زير بغل هر دو نمايان شد و همة مردم او را ديدند و شناختند كه او همان افسر شكستناپذير اسلام است در اين جا صداي پيامبر9 رساتر و بلندتر شد و فرمود: چه كسي از همة مردم نسبت به مسلمانان از خود آنها سزاوارتر است؟!

مردم گفتند: خدا و پيامبر9 داناترند. پيامبر9 فرمود: خدا، مولي و رهبر من است و من مولي و رهبر مؤمنانم و نسبت به آنها از خودشان سزاوارترم سپس فرمود: فمن كنت مولاه فعلي مولاه هر كس من مولا و رهبر او هستم، علي مولا و رهبر او است و اين سخن را سه بار و به گفتة بعضي از راويان حديث، چهار بار تكرار كرد و به دنبال آن سر به سوي آسمان برداشت و عرض كرد: خداوندا! دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار محبوب بدار آن كس كه او را محبوب دارد و مبغوض بدار آن كس كه او را مبغوض دارد يارانش را ياري كن و آنها را كه ترك ياريش كنند از ياري خويش محرومساز و حق را همراه او بدار و او را از حق جدا مكن.

سپس فرمود: آگاه باشيد، همة حاضران وظيفه دارند اين خبر را به غايبان برسانند.

و هنوز صفوف جمعيت از هم متفرق نشده بود كه امين وحي خدا نازل شد و اين آيه را بر پيامبر9 خواند: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي...(مائده،3) امروز آيين شما را كامل و نعمت خود را بر شما تمام كردم، در اين هنگام پيامبر9 فرمود: الله اكبر، همان خدايي كه آيين خود راكامل و نعمت خود را بر ما تمام كرد و از نبوت و رسالت من و ولايت عليپس از من راضي و خشنود گشت.

در اين هنگام، شور و غوغايي در ميان مردم افتاد و اميرالمؤمنين عليرا به اين موقعيت تبريك ميگفتند و از افراد سرشناس كه به او تبريك ميگفتند، ابوبكر و عمر بودند كه اين جمله را در حضور جمعيت بر زبان جاري ساختند: آفرين بر تو باد، آفرين بر تو باد، اي فرزند ابوطالب! تو مولا و رهبر من و تمام مردان و زنان با ايمان شدي. و ابن عباس گفت: به خدا سوگند كه اين امر ]ولايت علي[ بر همه واجب گشت.

سپس حسان بن ثابت شاعر معروف، از پيامبر اكرماجازه خواست كه به اين مناسبت اشعاري بسرايد پس از سرودن اشعار، پيامبر اكرمعرض كرد: بارالها! دوست او را دوست بدار و دشمن او را دشمن بدار....

علاوه بر آية اليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم...(مائده، 3)، و يـَاَيُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ... (مائده، 67)، آيات ديگري نيز در حجة الوداع نازل شده است، مانند:

1. آيات 196 ـ 203 سوره بقره: واَتِمُّوا الحَجَّ والعُمرَةَ لِلّهِ... كه مربوط به احكام حج و عمره است.( الميزان في تفسير القرآن، علامه طباطبايي، ج 2، ص 75، نشر مؤسسه اسماعيليان قم. )

2. برخي گفتهاند آية اِنَّ الصَّفا والمَروةَ مِن شَعاغرِ اللّهِ... (بقره، 158)، نيز در حجة الوداع نازل شده است.( ر.ك: تفسير نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازي، ج 1، ص 357، دارالكتب الاسلامية. )

3. آية واتَّقوا يَومـًا تُرجَعونَ فيهِ اِلَي الله... (بقره، 281)( مجمع البيان، طبرسي، ج 1، ص 111، نشر دارالمعرفة. )

4. آيه فَاِمّا نَذهَبَنَّ بِكَ فَاِنّا مِنهُم مُنتَقِمون (زخرف، 41)( شواهد التنزيل، حاكم حسكاني، ج 2، ص 216، مؤسسه چاپ و نشر / تأويل الآيات، استرآبادي، ص 542، انتشارات جامعه مدرسين / الامالي، شيخ طوسي، ص 363، انتشارات دارالثقافه / بحارالانوار، همان، ج 37، ص 183. )

5. آيه قُل رَبِّ اِمّا تُرِيَنّي ما يوعَدون # رَبِّ فَلا تَجعَلني فِي القَومِ الظّـَـلِمين (مؤمنون، 93 و 94)( تأويل الآيات، همان، ص 352، / شواهد التنزيل، همان، ج 1، ص 526 / تفسير فرات كوفي، ص 280، مؤسسه چاپ و نشر. )

6. طبق روايتي سورة مائده در حجة الوداع نازل شده است(ر.ك: تفسير نمونه، همان، ج 4، ص 241 / الميزان في تفسير القرآن، همان، ج 5، ص 189. ) اما برخي از آيات آن قبل از حجة الوداع نازل شده است.( الميزان، همان، ج 6، ص 6. )

7. در راه رفتن به حجة الوداع آية يَستَفتونَكَ قُلِ اللّهُ يُفتيكُم فِي الكَلـَـلَةِ (نسأ، 176) نازل شد.( مجمع البيان، همان، ج 2، ص 677 / بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 22، ص 471، مؤسسة الوفأ بيروت / عين العبرة، ابن طاووس، ص 12، انتشارات دارالشهاب. )