بازگشت

گروه: حديث
 
 
مرکز پاسخگو:تبيان
موضوع اصلي:حديث اقرباء
موضوع فرعي:امامت حضرت علي (ع) در حديث اقرباء
سؤال:حديث اقربا به صورتهاي گوناگوني نقل شده است. آيا همه آنها بر امامت علي (ع) دلالت دارد؟
جواب:

آري. پاسخ مثبت به اين پرسش در گرو اين است كه صورتهاي مختلف حديث نقل گردد سپس داوري شود. اينك صورتها گوناگون حديث:
صورت حديث: طبري در تاريخ خود، 2 / 216 نقل ميكند كه پيامبر گفت:
‹‹فايكم يوازرني علي هذا الامر، علي ان يكون اخي و وصيي وخليفتي فيكم؟››
سپس ميگويد، پيامبر دست بر گردن علي نهاد و گفت:
‹‹ ان هذا اخي و وصيي وخليفتي فيكم فاسمعوا له واطيعوا.››
اين حديث را به اين صورت گروهي از دانشمندان اهل تسنن نقل كرده اند از قبيل:
1ـ ابو جعفر اسكافي، مؤلف نقض العثمانيه، همچنانكه( شارح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد در كتاب خود 3 / 263 ) اين
2ـ برهان الدين محمد بن محمد مكي مغربي متولد سال 497 متوفاي سال 567 در كتاب( انباء نجباء الانباء 46ـ 47.)
3ـ‹‹ ابن الاثير جزري، در تاريخ الكامل، 2، 24.)
4ـ( ابوالفداء عماد الدين دمشقي در تاريخ خود 1،/ 116.)
5ـ( شهاب الدين خفاجي، در شرح الشفاء 3 /37.)
6ـ (خازن، علاء الدين بغدادي در تفسير خود، 390.)
7ـ( جلال الدين سيوطي، در جمع الجوامع، (به ترتيب جمع الجوامع) 6،/392 )مراجعه شود. وي اين حديث را از طبري و از حافظان ششگانه مانند: ابن اسحاق، ابن جرير ابن ابي حاتم، ابن مرويه، ابو نعيم و بيهقي نقل كرده است.
8ـ ابن ابي الحديد، (شارح نهج البلاغه، در جلد 3/صفحه 254.
9ـ( جرجي زيدان، در تاريخ تمدن اسلامي، 1،/31.)
10ـ( استاد محمد حسين هيكل، در حياة محمد، 104).
سند اين حديث به اعتراف ابو جعفر اسكافي، وشهاب الدين خفاجي و ابن جرير طبري، صحيح و تمام رجال آن ثقات هستند. فقط در سند ابو مريم عبدالغفار بن قاسم است و برخي از رجال نويسان او را به خاطر علاقه به خاندان رسالت، ضعيف شمرده اند، در صورتي كه اختلاف در مذهب، ماية ضعف حديث نيست. گذشته بر اين در لسان الميزان 4 /43 او را ثقه خوانده است.
همچنين امام احمد در مسند خود،1 /111 حديث را به سند ديگر كه رجال سند آن، رجال صحاح ششگانه را تشكيل ميدهند، نقل كرده است. رجال سند او شريك، اعمش، منهال، عباد، ميباشند كه مؤلفان صحاح از همگي اين افراد، حديث نقل كرده اند.
صورت دوم: طبري در تاريخ خود، جلد 1، صفحه 217 نقل ميكند كه پيامبر فرمود:
‹‹ فايكم يبايعني علي ان يكون اخي و صاحبي و وارثي.››
و جز علي كسي برنخاست و سرانجام در مرتبه سوم، دست خود را (به عنوان بيعت) بر دست وي زد.
امام احمد در مسند خود، 1 /ه 159 اين متن را به طريق صحيح كه رجال سند آن همگي ثقه هستند، نقل كرده است، علاوه بر ايشان نسائي در خصائص، صفحه 18، صدر الحفاظ گنجي شافعي در كفايه صفحه 89، ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه، جلد 3، صفحه 255، جلال الدين سيوطي در جمع الجوامع، (به نقل و ترتيب جمع الجوامع) جلد 6، صفحه 406 آن را نقل كرده اند.
صورت سوم: مؤلف كنزالعمّال در جلد 6، صفحه 91 ، به نقل از جمع الجوامع سيوطي نقل كرده است كه پيامبر فرمود: ‹‹ من بايعني علي ان يكون اخي و صاحبي و وليكم بعدي؟››
سپس ميگويد: علي دست خود را بلند كرد و پيامبر با او به اين نحو بيعت نمود.
صورت چهارم: حافظ، ابن ابي حاتم و حافظ بغوي به نقل ابن تيميه جلد 4، صفحه 80، و سيره حلبي جلد 1، صفحه 304 از پيامبر نقل ميكنند كه فرمود:
‹‹ فمن يجيبني الي هذا الامر و يوازرني، يكن اخي و وزيري و وصيي و وارثي و خليفتي من بعدي. ›› سپس ميگويد: پيامبر سخن خو را سه بار تكرار كرد و جر علي كسي برنخاست. پيامبر فرمود:
‹‹اجلس فانت اخي و وزيري و وصيي و وارثي و خليفتي من بعدي.››
صورت پنجم: سليم بن قيس هلالي، متوفاي سال 90 در كتاب خود نقل ميكند كه پيامبر فرمود:
‹‹ايكم يوازرني فينوب ان يكون اخي و وزيري و وصيي و خليفتي في امتي و ولي كل مؤمن من بعدي؟››
پيامبر اين جمله را سه بار گفت. علي (ع) گفت: من اي پيامبر خدا. در اين موقع پيامبر رو به ابو طالب كرد و گفت:
‹‹اسمع الان لابنك واطع، فقد جعل الله من نبيه بمنزلة هارون من موسي.››
صورت ششم: ابو اسحاق ثعلبي، متوفاي سال 427 در تفسير خود (الكشف والبيان) نقل ميكند كه پيامبر فرمود:
من يواخيني و يوازرني و يكون وليي و وصيي بعدي و خليفتي في اهلي و يقضي دَيني؟
اين حديث را به اين صورت، صدر الحفاظ گنجي شافعي، صفحه 86 نقل كرده است.
صورت هفتم: باز ابو اسحاق ثعلبي در تفسير الكشف و البيان، نقل ميكند كه پيامبر فرمود:
‹‹فايكم يقوم فيبايعني علي انه اخي و وزيري و وصيي و يكون مني بمنزلة هارون من موسي الا انه لا نبي بعدي›› (الغدير/2/252ـ 256).
با توجه به تمام صورتهاي حديث، همه متون آن گواه بر امامت و رهبري امام علي (ع) پس از پيامبر، ميباشند و اختلاف در متن به خاطر نقل به معنائي است كه برخي مرتكب شده اند و در عين حال لطمهاي به مقصد پيامبر وارد نساخته اند. و چون متن نخست، بيش از متون ديگر، در كتابهاي اصيل اسلامينقل شده است، ميتوان گفت: متن صادره از پيامبر گراميهمان صورت نخست ميباشد.