ماهر اصفهاني











ماهر اصفهاني



غديريه در مدح جانشين پيغمبر اکرم (ص) حضرت علي (ع)


اين شنيدم در غدير خم به فرمان خدا
بر جهاز اشتران شد پيک رحمان مصطفي (ص)


امّت خود را فراهم ساخت پيرامون خويش
تا نمايد جمله را با مظهر حق آشنا


پس در آن اثنا کمر بند علي (ع) را برگرفت
بر فراز آورد آن مه را به برج اِنّما


آفتاب عالم آرا سر زد از برج رسول
تا به بخشد فيض عظمي بر تمام ماسوا


شد بچشم پير و برنا معني قرآن عيان
جلوه گر شد بر سر دست نبي (ص) دست خدا


بعد از آن با نام يزدان کرد آغاز سخن
غنچه آسا لب گشود از بهر مدح مرتضي (ع)


گفت خواهم اينک از ژرفاي درياي وجود
بر شما سازم درخشان گوهري را برمَلا


بعد از آن فرمود احمد (ص) کاي جماعت بعد من
اين علي (ع) باشد شما را سوي ايزد رهنما

[صفحه 239]

هر که را من رهنمايم بر صراط المستقيم
صِهر[1] من باشد علي (ع) بر او دليل و پيشوا


با علي (ع) باشيد در هر کار چون حق با عليست
واي بر آن کس که سازد جانب حق را رها


اين علي (ع) باشد مرا بر حق پرستان يادگار
اين علي (ع) باشد به عالَم پاي تا سر حق نما


اين علي (ع) باشد پس از من بر شما يار و معين
اين علي (ع) باشد پس از من بر شما مشکل گشا


اين علي (ع) يار ضعيفان ز پا افتاده است
يک جهان لطف است ورحمت عالَمي صلح وصفا


در دل شب مي برد شام يتيمان را بدوش
روز روشن گر بود بر عالمي فرمانروا


از اَسَف[2] بر خويش مي لرزد چو مي گريد يتيم
از تَعَب[3] بر خويش مي پيچد چو نالد بي نوا


يا علي (ع) اي از کف راد تو عالم بهره مند
اي که نشنيده است از لعل تو گوشي حرف لا


اي ز لطف و مهرباني بي پناهان را پناه
وي ز جود و بذل و بخشش بي نوايان را نوا


اي که باشد در ضميرت يک جهان لطف و کرم
وي که باشد در وجودت عالَمي جود و سخا


اي خدا را مظهر و مصداق و مرآت جمال
وي تو حق را آيت عظمي ز الطاف و عطا


اي که از بهر رضاي خالق خود در نماز
خاتم انگشتري دادي ز احسان بر گدا


«ماهر» آزرده خاطر از گدايان تو است
تا نه بخشيدي مرانش از در دولت سرا


ديوان ماهر، ص 49-51.

[صفحه 240]



صفحه 239، 240.





  1. صِهر: قرابت، خويشي، داماد.
  2. اَسَف: اندوه سخت، بسياري حزن.
  3. تَعَب: رنج، سختي.