قدسي اصفهاني (محمّد)











قدسي اصفهاني (محمّد)



بهار شکوفا، غدير خم


مست است از شراب تولّا غدير خم
تن شسته در طراوت طوبا غدير خم


کاشانه فراز و فرود فرشته هاست
دارد شميم گلشن طاها غدير خم


تنها نه کعبه منزلت از بوتراب (ع) يافت
ره بُرد از او به رتبه والا غدير خم


با آنکه در حريم حجاز است، از شرف
سوده است سر به عرش مُعلّا غدير خم


مُهر سکوت اگر چه به لب باشدش ولي
در سينه دارد آتش غوغا غدير خم


چون عشق، خانه کرده به دلهاي شيعيان
خوش آرميده گر چه به صحرا غدير خم


رنگين گُل خلافت مولا شکفته گشت
در دامن بهار شکوفا غدير خم


در حجّة الوداع، ز اِکمال دين حق
لبريز شد ز گوهر معنا غدير خم


حُجّاج کعبه را همه با امر کردگار
داد آنزمان به سينه خود جا غدير خم


مي ريخت چون ز کاکُل جبريل عطر وحي
زد غوطه در گلاب تولّا غدير خم


چون مصطفي (ص) خطابه مَنْ کُنْتُ مي سرود
مي کرد ضبط با همه ي اعضا غدير خم


گلنغمه مفَرَّح اَکْمَلتُ دينَکُم
پيچيد در هواي فرح زا غدير خم


زد تکيه بر سرير امامت، امام عشق
شد مات در جلالت مولا غدير خم


از هر کرانه نغمه تبريک جان گرفت
يک صوت و يک صدا همگي با غدير خم


با آنهمه شکوه و شرافت به روزگار
مهجور مانده است دريغا غدير خم


با آنکه شد، ز بُغض گروهي هواپرست
مستور پشت پرده حاشا غدير خم


در هر زمان رسالت سنگين خويش را
پيغمبرانه ساخته ايفا غدير خم


هر سال تازه تر شود اين رويداد ناب
در ذهن سبز اهل ولا با غدير خم

[صفحه 233]

تا بر امام عصر (عج) دهد شرح ماجرا
بوده است و هست ثابت و برجا غدير خم


«قدسي» چراغ حقّ علي (ع) را به روزگار
روشن نگه نداشته الّا غدير خم

[صفحه 234]



صفحه 233، 234.