صفا تويسركاني











صفا تويسرکاني



غديريه


اي اميري که حق بخم غدير
برگزيدت ز هر صغير و کبير


جبرئيل آمد و پيام آورد
بر پيمبر (ص) ز کردگار خبير


امر بَلّغ پس از درود و سلام
خواند بر گوش آن يگانه سفير


که علي (ع) را بجاي خود بگمار
امر حق است و مي نکن تأخير


پس بتعجيل خاتم مرسل (ص)
منبري ساخت از جهاز بَعير


دست حق را گرفت و ثابت کرد
اندر آنجا بر آن گروه کثير


آنزمان کرد خطبه اي انشاء
که بدانيد از صغير و کبير


بعد من بر شما علي (ع) مولاست
کز خداي قدير شد تقدير


اين علي (ع) بعد من خليفه ي حق
باشد و بر شما امام و امير


من چو موسي و مرتضي (ع) هارون
برسالت مراست يار و ظهير


سرّ تنزيل آشکارا کرد
مصطفي سيّد بشير و نذير


وال من وال و عاد من عاداه
در ثناي تو گفت با تکبير


چون شنيدند صوت اسمعنا
و اطعنا شدي بچرخ اثير


ليک کردند دشمني آخر
از ره جهل و کينه و تزوير


خدعه اهل کينه اي مولي
در وجودت کجا کند تأثير


هست بر مدعا و اين گفتار
سَئَلَ سائلٌ بهين تفسير


رکن دين آنزمان مشيّد شد
که نبي (ص) را شدي مشار و مشير


پس بياورد آيه ي اکملت
پيک حق بر خديو عرش سرير


راز اَتْمَمْتُ نِعْمَتي آنروز
گشت از حق بشأن تو تعبير


سرّ سبحان توئي و وصف ترا
کي تواند (صفا) کند تقرير


که توئي مظهر خداي جهان
معني هَلْ اَتي عَلَي الاِنْسانْ


اشک شمع، ص 95-96

[صفحه 215]



صفحه 215.