صفا تويسرکاني
اي اميري که حق بخم غدير جبرئيل آمد و پيام آورد امر بَلّغ پس از درود و سلام که علي (ع) را بجاي خود بگمار پس بتعجيل خاتم مرسل (ص) دست حق را گرفت و ثابت کرد آنزمان کرد خطبه اي انشاء بعد من بر شما علي (ع) مولاست اين علي (ع) بعد من خليفه ي حق من چو موسي و مرتضي (ع) هارون سرّ تنزيل آشکارا کرد وال من وال و عاد من عاداه چون شنيدند صوت اسمعنا ليک کردند دشمني آخر خدعه اهل کينه اي مولي هست بر مدعا و اين گفتار رکن دين آنزمان مشيّد شد پس بياورد آيه ي اکملت راز اَتْمَمْتُ نِعْمَتي آنروز سرّ سبحان توئي و وصف ترا که توئي مظهر خداي جهان اشک شمع، ص 95-96 [صفحه 215]
غديريه
برگزيدت ز هر صغير و کبير
بر پيمبر (ص) ز کردگار خبير
خواند بر گوش آن يگانه سفير
امر حق است و مي نکن تأخير
منبري ساخت از جهاز بَعير
اندر آنجا بر آن گروه کثير
که بدانيد از صغير و کبير
کز خداي قدير شد تقدير
باشد و بر شما امام و امير
برسالت مراست يار و ظهير
مصطفي سيّد بشير و نذير
در ثناي تو گفت با تکبير
و اطعنا شدي بچرخ اثير
از ره جهل و کينه و تزوير
در وجودت کجا کند تأثير
سَئَلَ سائلٌ بهين تفسير
که نبي (ص) را شدي مشار و مشير
پيک حق بر خديو عرش سرير
گشت از حق بشأن تو تعبير
کي تواند (صفا) کند تقرير
معني هَلْ اَتي عَلَي الاِنْسانْ
صفحه 215.