صغير اصفهاني (محمّدحسين)
دهر پير امروز، باز از نوجواني مي کند بر فراز، از سِدرَه با پيک خدا روح الامين جان حق جويان مهجورِ به محنت مبتلا ميزبان خوان رحمت، خاص و عام خلق را پرده بردارم ز مطلب، پرده دار کاينات گوش جان هر لحظه، از خُنياگران بزم قدس فاش گويم در غدير خم، به امر کردگار ني همين بر اهل دل، حق را نمايد آشکار مدح مي گويم اميري را که در ملک وجود انبياء راهست ياور، اوليا را تا بحشر عيسي مريم، زنام او دهد بر مرده جان خضر بر گم گشتگان راه عشقش رهنماست خسروي کو را لقب دادند قتال العرب مي کشد بر دوش، بار بينوايان را به شب با مُرقّع جامع و نان جوين، سلطان عشق کي اداي شکر آن مولا شود امکان پذير ديوان صغير اصفهاني، ص 34-35.
نغمه هاي آسماني
ذرّه سان خورشيد، رقص از شادماني مي کند
مرغ بخت خاکيان هم آشياني مي کند
از وصال يار جاني، کامراني مي کند
بر سر خوان ولايت، ميهماني مي کند
پرده برداري ز اسرار نهاني مي کند
اِستماع نغمه هاي آسماني مي کند
مصطفي در نصب حيدر، دُرفشاني مي کند
لطفها هم، با محبّان زباني مي کند
ز ابتدا تا انتها او حکمراني مي کند
دستگيري او به وقت ناتواني مي کند
موسي عمران، به خيل او شباني مي کند
با تفاخر صالحش اشتر چراني مي کند
گريه بر حال يتيم، از مهرباني مي کند
آن که روز، از پادشاهي سرگراني مي کند
از پي پاس مروّت، زندگاني مي کند
ز آن چه لطفش با «صغير» اصفهاني مي کند