شهريار تبريزي (سيّد محمدحسين)











شهريار تبريزي (سيّد محمدحسين)



غوغاي غدير و احتجاج امير


اگر سنجند هر سهمي در اسلام
هر آن کو سهمگين تر، حِصَّه ي[1] من


نه احمد در مؤاخاتم به خود خواند
نه خود با من پسر عمّ و پدر زن


نه بر دوشم گرفت و ريخت اصنام
بدو نظّاره هر بازار و برزن


به غوغاي غدير خم نديديد
به دست شه چو شاهينم نشيمن


نه با آن خطبه ي «مَن کنتُ مولاه»
علي (ع) را برد بر اعلا و اعلن


نه خود فرياد بخٍ بخ کشيديد
من اينها شور خوانم يا که شيون


چه شد عهد خدا بر من شکستيد
اَلا اي حاسدان عهد بشکن


به قرآن طاعت من کرد واجب
به هر مؤمن خداي حيّ ذوالمن


ظهور وحي در سبع المثاني است
وگرنه روز هست و نيست روزن


هر آن نسبت که موسي را به هارون
همان نسبت محمّد (ص) راست با من


چو بي مهر ولي شد، نيست ايمان
چراغي کش فرو خشکيد روغن


نيابد حاسد ما بوي جنّت
مگر اُشتر رود در چشم سوزن


نه من سرلشکر اسلام بودم
شرر در خرمن کفّار بفکن


نه شمشير علي (ع) آن شعله کز وي
اُجاق کفر و دين خاموش و روشن


نه بر من برداشتم از راه اسلام
صناديدي[2] همه چون سدّ آهن


نه با سرْشان به خاک تيره سودم
عناوين مُطَلّا و مُطَنطَن

[صفحه 188]

نه احمد (ص) «لا فتي الّا علي» گفت
نيامد در احد ناد عليّاً


به ايمان و به بازو و به شمشير
نه من سيمرغ پرورد و تهمتن


به نسبت يا به سبقت يا به اسلام
که را ياراي همدوشي است با من؟


نشستن را بود بست خدايي
تو اين بست خداخواهي شکستن


چو بلبل رفت و زاغ آمد به صحرا
مبه باغ اندر نه گُل ماند و نه گلشن


چه بدبختي که مي خواهد ملاقات
خدا را و وبال از من به گردن


چه گمره تيره بختاني که در شب
چراغ ماه را دارند دشمن[3] .

[صفحه 189]



صفحه 188، 189.





  1. حِصَّه: نصيب، بهره، بخش.
  2. صناديد جمع صنديد به معني مرد بزرگ و شجاع، دلاور مي باشد.
  3. نسيم غدير، ص 105-106.