سيّار اصفهاني (نجف قلي عشاقي)











سيّار اصفهاني (نجف قلي عشاقي)



در توصيف غدير خم و منقبت حضرت علي (ع)


ز فرّ و ميمنت اين خجسته عيد غدير
به وجد آمده اندر سپهر بدر منير


زهي شرافت اين عيد با شکوه و جلال
تبارک اللَّه از اين عيد بي شبيه و نظير


مقام و مرتبه ي اين خُجسته عيد سعيد
براي خلق جهان نيست حاجت تفسير


کنون سزد که به شکرانه اش به رَغم حسود
سپند و عود به مِجمر نهيم و مِشک و عبير


کجاست ماني نقاش گو بيا و بکَش
به شادکامي از اين جشن خسروي تصوير


کجاست مطرب خوش نغمه گو بيا و بزن
به شور نغمه ي شهناز را تو در بم و زير


شکنج زلف شکن در شکن پريشان کن
که افکني دل ما را به حلقه ي زنجير


بناز طُرّه ي گيسو فکن هزار شکنج
به هر شکنج بيفکن دو صد هزار اسير


ز جاي خيز تو اي ساقي خجسته خصال
بيار باده گلگون مرا ز خم غدير


بيار باده ز خم غدير و از سر مهر
خرابي دل ما را بباده کن تعمير


بريز باده دمادم به جام دُردکشان
هر آنچه دور به پايان رسد تو از سر گير


بريز باده که تا مست گردم و گويم
مديح خسرو دين پادشاه عرش سرير


چو در غدير خم از کردگار لم يزلي
به خواجه ي دو سرا شد خطاب عالم گير


چو غير ما نبود در جهان به يکتائي
چنين به خامه ي کِلک قضا زدم تقدير


عليست (ع) بعد تو بر جمع کاينات خديو
عليست (ع) بعد تو بر جمع ممکنات امير


به خاندان رسالت عليست (ع) مشعل نور
به آسمان ولايت عليست (ع) مهر مُنير


به روز حشر بود از عتابِ ما ايمن
هر آنکه دارد حُبش به دل به قدر شَعير


به ممکنات جهان از براي رتبه ي او
بگو که جامه ي ممکن براي اوست قَصير

[صفحه 148]

نه بي اجازه ي او مي زند قدر فرمان
نه بي اشاره ي او مي کند قضا تغيير


نمي توان بنگارند، يک صفات علي (ع)
تمام خلق دو عالم اگر شوند دبير


اگر که قافيه تکرار مي کند «سيّار»
تواش ز لطف ببخشاي و عذر او بپذير[1] .

[صفحه 149]



صفحه 148، 149.





  1. انديشه هاي سيّار ص 180-182.