سرمد (سيّد صادق)
اگر هزار بشير آمد و نذير آمد ز آسمان رسالت بتافت ختم رسل عقول ناقصه از شرم دَم فرو بستند به قدرت صمدي در صنم شکست افتاد بساط ظلم بر افتاد از بسيط زمين نخست مرد خدايي که دست بيعت داد علي (ع) وليّ خدا، صاحب ولايت بود بدان مَثابه که هارون وزير موسي بود به پاس خدمت پيمان، شه ولايت شد علي (ع) به خدمت اسلام فضل سبقت داشت علي (ع) ز روز صِغر از کِبار امّت بود وصايت علي (ع) آموخت حکمتي ما را که پيشوايي ملّت نصيب مرداني است اسير نفس نشد يک نفس عليّ (ع) ولي امير خلق کجا و اسير نفس کجا! علي (ع) نداد به باطل حقي ز بيت المال علي (ع) نخورد غذايي که سير برخيزد علي (ع) غني نشد الّا به يُمن دولت فقر [صفحه 135] علي (ع) ستم نکشيد و حقيرِ ظلم نشد علي (ع) ز مظلمه ي خلق سخت مي ترسيد درود باد بر آن ملّتي که رهبر وي غدير خم نه همين عيد مذهبي ما راست به مهر آل علي غاصب از عجم بگريخت درود باد بر ايران که نقش تاريخش درود باد بر ايران که انتقام علي (ع) سخن به مدح علي (ع) کس نگفت چون «سرمد» [صفحه 136]
صاحب ولايت
محمّد است که بي مثل و بي نظير آمد
که چرخ معدلت از طلعتش منير آمد
که عقل کامل و کل در سخن دلير آمد
که دور سلطنت واحد قدير آمد
بشير عدل الهي چو بر سرير آمد
رسول را به صَباح و مَسا ظهير آمد
که بهر نصرت حق ناصر و نصير آمد
علي (ع) معين رسول آمد و وزير آمد
که مست جام ولا از خم غدير آمد
که پاس خدمت ديرينه ناگزير آمد
اگر چه در شُمَر سال و مه صغير آمد
که بر حکومت اقوام دلپذير آمد
که سَبق خدمتشان بر جوان و پير آمد
نشد اسير که بر مؤمنين امير آمد
که سربلند نشد هر که سر به زير آمد
که از حساب و کتاب خدا خبير آمد
مگر که سير خورد آن که نيم سير آمد
که دولتش به طرفداري فقير آمد
نشد حقير که ظالم بَرش حقير آمد
که حق به مظلمه ي خلق سختگير آمد
چنين بلند مقام و چنين خطير آمد
که عيد ملّي ما نيز در غدير آمد
به دوستي علي (ع) شو که دستگير آمد
ز مهر آل علي (ع) نقش هر ضمير آمد
ز روبهان بگرفت و به کام شير آمد
اگر هزار سُراينده و دبير آمد[1] .
صفحه 135، 136.