جيحون يزدي
چون پُر شراب راز شد، خمّ غدير حيدري پرشد زمين ز اسرار حق، بر شد ز چرخ انوار حق تُرک من اي فرخنده خو، شيرين زبان چرب گو مشرق رُخ نيکوي تو، مغرب خَم گيسوي تو چون تا سه روز از خلق حق، پيچد خطيئت را ورق بر بام نوشم باده را، در کوي بوسم ساده را چون من بدين طاق و طَرُم، ريزد غديرم مي به خُم جائيکه از ما دادگر، دارد معاصي مغتفر [صفحه 107] يا در خُم مِي تا گلو، زين جشنِ فرّخ شو فرو اي خضر خطّ نوش لب، ظلمت بر از زلف تو شب پرويز مسکينت به کو، فرهاد مجنونت به رو اکنون بمردي ران طرب، بر ياد اين جشن عجب بخشا عصاره ي تاک را، بفزا بجان ادراک را دل را نما بي کاهلي، ز آن آب اخگر گون جلي شاهي که نتوان زد رقم، يک مدحت از آن ذوالکرم گر چه خداي دادگر نايد در اجسام بشر جز او که فرّخ پِي بود، مست از الهي مِي بود اي لُجّه ي ناياب بُن، حق را يَد و عَين و اُذُن شطّ شريعت را پُلي، جام طريقت را مُلي پنهان به هر هنگامه اي، در جلوه از هر جامه اي [صفحه 108] دامن ز خويش افشانده اي، خِنگ[1] از جهان بجهانده اي هم حاضر و هم غايبي، هم طالع و هم غاربي شاها مرا چون هست دل، دايم به وصفت مشتغل آخر تو بي پايان يَمي، فُلک نجات عالَمي ديوان جيحون يزدي، ص 256-258. [صفحه 109]
در جشن عيد غدير و منقبت مولاي متقيان علي بن ابي طالب (ع)
مَنْ کُنْتُ مولي ساز شد، از بربط پيغمبري
هر باطلي در کار حق، پا بر گرفت از همسري
کان زلف مشکينت به رو، ديويست انباز پري
در قيروان موي تو، صد آفتاب خاوري
شکرانه را بي طعن و دق، ده رطل خَمر خُلّري
سوزم دو صد سجّاده را، بي اتهام کافري
کو زُهره کز چرخ سوم، بر سازدم خنياگري
مفتي نيرزد مفت اگر، نايد ز خشکي در تري
يا اين فضايل را ازو، کن از رذايل منکري
وز رخ به مويت مُحتجب، آئينه ي اسکندري
شيرينت اندر آرزو، ز آن طرفه لعل شکري
وز شيشه ي بِنْتُ العِنب، بردار مُهر دختري
وز جرعه اي ده خاک را، از چرخ اعظم برتري
کاندر تو با مِهر علي، ننمايد اخگر اخگري
اشجار اگر گردد قلم، يا چرخ سازد دفتري
سر تا به پا پا تا به سر، غير از خدايش نشمري
آن کيست تا کز وي بود، پر از ثُريّا تا ثَري
حُکم تو کرد از بَدْوِ کُنْ، فُلک فَلَک را لنگري
بُستان وحدت را گُلي، نخل مشيّت را بري
دست خدا را خامه اي، سرّ صمد را محضري
هم خادم درمانده اي، هم پادشاه کشوري
هم هر زمان را صاحبي، هم هر عرض را جوهري
مپسندم از غم معتزل، با اين ادات اشعري
در کار «جيحون» کن نَمي، زا بر عنايت گستري
صفحه 107، 108، 109.