ابن يمين (فريومدي)
مظهر نور نخستين ذات پاک مصطفاست آنکه هستي بر طُفيلش حاصل است افلاک را در صفات ذات پاکش زحمت اِطناب نيست چون نبي (ص) بگذشت امّت را امامي واجبست حِکمتست و عِصمتست و بخشش و مردانگي اين صفات و زين هزاران بيش و عصمت بر سري جز علي (ع) مرتضي در بارگاه مصطفي (ص) مصطفي (ص) و جمله يارانش مسلّم داشتند [صفحه 92] حجّت اثبات علمش لو کشف باشد تمام او به استحقاق امام است و به نصّ مصطفي (ص) با چنين فاضل ز مفضولي تراشيدن امام چون گذشت از مرتضي (ع) اولاد او را دان امام بعد ازو سجّاد (ع) و آنگه باقر (ع) و صادق (ع) بود چون گذشتي زو تقي (ع) را دان امام آنگه نقي (ع) بعد ازو صاحب زمان کز سالهاي ديرباز چون کند نور حضور او جهان را باصفا اين بزرگان هر يکي را در جناب ذوالجلال بنده خود را گر چه حد آن نمي داند وليک بر اميد آنکه روز حشر از اين شاهان يکي اين عنايت بس بود «ابن يمين» را بهر آنک [صفحه 93] روح پاک هر يکي در جنّة المأوي مقيم
امام کيست و امامان کيستند؟
مصطفي (ص) کو اولين و آخرين انبياست
وين نه من تنها همي گويم بدين گويا خداست
گفته شد اوصاف او يکسر چو گفتي مصطفاست
وين نه کاري مختصر باشد مر اين را شرطهاست
کژنشين و راست ميگو تا زِ ياران اين کِراست
با وصي مصطفي (ص) يعني علي المرتضاست
هيچکس ديگر به دعوي سلوني برنخاست
اينچنين دعوي چو دانستند کان رمز از کجاست
از فتوّت خود چه گويم قائل آن هل اتاست
بر سر اين موجب نص نيز حکم انّماست
گر صواب آيد ترا باري به نزد من خطاست
اوّلين زيشان حسن (ع) وانگه شهيد کربلاست
بعداز او موسي (ع) نجيّ اللَّه وبعد از وي رضا (ع)ست
پس امام عسکري (ع) کاهل هُدي را پيشواست
ديده ها در انتظار روي آن فرّخ لقاست
هر کژي کاندر جهان باشد شود يکباره راست
از بزرگي رفعتي فوق سماوات العلاست
دائم از اخلاص ايشان کارش انشاء ثناست
گويد اين «ابن يمين» از بندگان خاص ماست
هر که باشد بنده شان در اين دو دنيا پادشاست
بود و باشد کان مقام اتقيا و اصفياست[1] .
صفحه 92، 93.