شهريار تبريزي (سيّد محمّدحسين)











شهريار تبريزي (سيّد محمّدحسين)



فتح الفتوح


رستم رزم آوران، آن نَه که در جنگ بود
شاخ سر ديو و دد به گاو ر کوبدا


بلکه جهان پهلوان، اوست که از دست خصم
اسلحه بر گيرد و به سرْش در کوبدا


مؤلّف الغدير فاتح فتح الفتوح
رايت اين فتح گو به عرش بر کوبدا


لا قَلَمْ اِلّا «اَمين» لا رَقَم اِلا غَدير
تا جور است آنکه اين سکه به زر کوبدا


منطقش از هل اتي بازويش از لا فتي
گو که علي (ع) پنجه در کتف عمر کوبدا


شصت هزارش حديث از خود سنّت تو گو
شصت هزارش به سر، تيغ و تبر کوبدا


خفته ي خواب قرون، خيز که با الغدير
غلغله ي محشرت، حلقه به در کوبدا


حجّت حق شد تمام، از جهت اتفاق
چند نفاقت در فتنه و شر کوبدا


کار وصي چون نبي (ص)، امر الهي بود
«شور» در آن خلق را سر به سقر کوبدا


امر گر از خلق بود شور در آن جايز است
امر خدا خلق را شور به سر کوبدا


مظهر «تطهير» حق، با چومني گويکي است
آهن سرد اينقدر، کس به هدر کوبدا


خضر رها کرده و در پي آب بقا
ظلمتيِ کور دل، کوه و کمر کوبدا


هر که به جنگ خدا تيغ کشد «شهريار»
تن به زره خايد و سر به سپر کوبدا


غدير در شعر فارسي، ص 185-186.