حسان (حبيب چايچيان)











حسان (حبيب چايچيان)



«اَلْغَدير» کتاب کم نظير


اميني، رهنورد آهنين پي
روان در کوره راه گُنگ تاريخ


عدالت، با قضاوتنامه ي وي
جنايت پيشگان را کرده توبيخ


اميني، تک سوار دشت حيرت
که دارد روز و شب، هر سو، تکاپو


گدازد از حَرور عشق و غيرت
حقيقت جو دلش، در سينه ي او


به گرد آلود، طومار زمانها
نگاهش مي دود، پويان و پيگير


به جائي که ندارد ره گمانها
اميني، ره کند، با اذن تقدير


اميني، آنکه با برهان وُ حجّت
دهان ياوه گويان را شکسته


بجز تسليم، در پيش حقيقت
به هر باطل گرائي، راه بسته


اميني، جاي پاي رفتگان را
يکايک، پا نهاد و باز پيمود


به خلوت راه متروک زمانها
پي اثبات حق، در جستجو بود

[صفحه 357]

به چشم حق شناس و تيز بيني
کُتُب را زير و رو کرده، گذشته


به تأييد علي (ع)، دست اميني
کتاب اَلْغَديرش را نوشته


به مظلوميّت آل محمّد (ص)
چنان گريد که سوزد هر دلي را


ازين سوز و گداز و آه ممتد
به دلها افکند، مهر علي (ع) را


درون تيره ابر اختلافات
درخشد چهره ي مردانه ي او


که مي پرسد به صد افسوس و هيهات:
حقيقت کو؟ محمّد (ص) کو؟ علي (ع) کو؟


اميني، دادخواه جرم تاريخ
شکايتنامه ي او، اَلْغَديرش


نهال تلخ باطل، کنده از بيخ
کلام حق نماي دلپذيرش


منافق را کجا راه فراري
که از ميدان بُرهانش گريزد


مبارز را، نه تاب و اختياري
که چون افکندش از پا باز خيزد


کند مولاي خود را تا که راضي
اميني يکدم آسايش ندارد


بشويد تا غبار عهد ماضي
هماره اشک غم، از ديده بارد


اميني، رهبر آزادگان را
به ملّتهاي روشندل نشان داد


پريش و تيره دل نسل جوان را
صفا بخشيد، از عشق و، توان داد


جمال مبهم تاريخ اسلام
ز يمن همّتش، گرديد روشن


دهد ما را نشان، آمار و ارقام
که کار امّتي را، کرده يک تن


ز سبک الغديرش، هست پيدا
که عِلمش را، علي (ع) اِعطا نموده


و يا بي پرده تر گويم (حسانا)
علي (ع) املاء و، او انشا نموده


خلوتگاه راز، ص 307-305.

[صفحه 359]



صفحه 357، 359.