وكيلي قمي (ابوالفضل)











وکيلي قمي (ابوالفضل)



برج هدايت


يافت جان تازه اي با امر يزدان روزگار
در غدير خم جهان گوئي بود مشک تتار


لاله ها بگرفته بر کف جام زرّين در چمن
دشت و صحرا شد زمرّدگونه همچون نوبهار


گر که با دقت تو بر ارژنگ ماني بنگري
دارد از تصوير عالم اين همه نقش و نگار


شاد و خرم عالم ايجاد چون باغ جنان
از سرود بلبلان و از نواي آبشار


نغمه هاي آسماني ميرسد بر گوش خلق
مژده ها آرد به اُمّت از يمين و از يسار


مژده هاي خوش دهد هر لحظه جبريل امين
کس ندارد خوشتر از امروز روزي يادگار


بود صحبت در خلافت بين اصحاب رسول
دين مردم را چه کس بايد که سازد پايدار


بعد پيغمبر (ص) اميد مسلمين باشد علي (ع)
آنکه بعد از حضرتش از او است ما را انتظار


با محمّد (ص) کرد بيعت حضرتش روز نخست
تا بماند دين بالاتر ز اديان بر قرار


اجتماعي از مسلمانان بپا شد بعد حج
جمع شد در گرد پيغمبر گروهي بيشمار


در غدير خم ز مردان حجاز و روم و هند
جمله گرد حضرتش افزون شد از چندين هزار


آمد از برج هدايت بر پيمبر اين ندا
تا بسازد در رسالت امر يزدان آشکار


گفت پيغمبر (ص) پس از حمد خدا بر مسلمين
امر يزدان آشکارا همچو دُرّ شاهوار


بعد من باشد علي (ع) بر کهتر و مهتر امير
اين سخن آمد بگوش خلق از خرد و کبار


بار ديگر گفت باشم هر کسي را من ولي
باشد او را مرتضي (ع) سرور بهر شهر و ديار


دست بيعت يک به يک دادند بر مولا علي (ع)
تکيه زد او بر سرير عدل يزدان استوار


شد به روز هجده ذي حجه با امر خدا
حيدر صفدر امور مسلمين را عهده دار


بهجت افزا شد پيمبر (ص) زين تجلي در جهان
چون وليّ مسلمين گرديد صاحب اختيار

[صفحه 309]

اين صلا پيچيد در عالم ميان مسلمين
گشت اَکْمَلْتُ لَکُمْ دين نازل از پروردگار


هر که دارد در خلافت امر يزدان را قبول
در دو عالم پيش وِجدانش نگردد شرمسار


گر بخواهي اي «وکيلي» از خطر باشي مصون
دست خود از دامن شير خدا هرگز مدار


تا تواني دستگيري کن ز پا افتاده را
تا شوي مشمول الطاف خدا روز شمار


فروغ شعر، ص 153-154.

[صفحه 310]



صفحه 309، 310.