ناظرزاده کرماني (دکتر احمد)
عيد غدير، مژده ي جانپرور آورد فرمانروا به هر دو سرا شد بحقْ علي (ع) سلطان نامدار، علي (ع) آنکه، کردگار در پيکر مقدسِ اسلام، جان دمد دين را کمال نيستْ مگر با ولاي او برخيز اي پيمبر و، پيغام ما بگوي فرخُنده آن زمان که در اجراي امر حق آورده بود مژده ي بسيار از خداي خورشيد را به دست بر آورده آسمان مولا علي ست (ع)، جان دو عالم فداي او آورد پيش خلقْ علي (ع) را، براستي باور نمي کنم که ز دريايِ معرفت روشن شود دل همه عالم هر آينه هر کس که حقّ او نشناسد ز جاهلي وانکو دَم از ولاي علي (ع) زد براستي کرد اعتراف خود به پدر پيرِ روزگار هر جا به هر بهانه که نام علي (ع) بَرَند در آسمانِ مهر علي (ع) خود شگفت نيست از لطف اگر که گوشه ي چشمي به ما کند من جلوه بر فلک بفروشم ز مرتبت شکّر فروش گشته ام امشب ز شعر نغز در خلوت علي (ع)، ص 441-443. [صفحه 297]
سرور عارفان جهان...
يعني خبر ز سلطنت حيدر آورد
فرخُنده تر ازين خبرِ ديگر آورد
از عدل خود، وجود ورا مظهر آوردم
از بهر عارفانِ جهان، سرور آورد
جبريلْ اين پيام خوش از داور آورد:
خواهي اگر درختِ نبوّتْ بَر آورد
پيغمبر از جهازِ شتر، منبر آورد
مي خواست مژده يي ز همه بهتر آورد
لبريز شوق، نغمه ي شادي برآورد
مانند وي خداي، که را رهبر آورد؟
خوشتر از او دليل، چه پيغمبر آورد؟
غوّاصِ عشق، بهتر ازين گوهر آورد
اينگونه آينه، اگر اسکندر آورد
هم جهلْ را خداي بر او کيفر آورد
همراه خويش در دو سرا ياور آورد
فرزندْ چون علي (ع)، نه دگر مادر آورد
دل از درون سينه ي من، سر برآورد
مرغ روان ز شوق اگر پَر درآورد
دارم يقين که دوره ي محنت سر آورد
گر در شمار نيز، مرا چاکر آورد
شاعر شنيده يي که چنين شکّر آورد؟
صفحه 297.