ميثم (غلامرضا سازگار)
پيام نور به لبهاي پيک وحي خداست بيا شراب طهور از خم غدير بزن خم از غدير خم و مي مي ولاي عليست غدير، عيد خدا، عيد احمد، عيد علي (ع) غدير صبح سپيد همه سپيدي ها غدير سيّد اعياد و اشرف ايّام غدير سلسله دار کمال دين تا حشر غدير عيد همه عمر با علي بودن غدير بر همه حق باوران تجلّي حق غدير کعبه مقصود شيعه در عالم غدير حاصل تبليغ انبياء همه عمر غدير آينه ي لا اله الّا هو غدير هديه نور از خدا به پيغمبر (ص) غدير کعبه ي اهل سماء و اهل زمين غدير يک سند زنده يک حقيقت محض غدير روشني چشم پيروان علي (ع) غدير با همگان هم سخن ولي خاموش [صفحه 284] غدير صفحه ي تاريخ والِ مَنْ والاه هنوز از دل تفتيده ي غدير بلند هنوز گوهر وصف علي (ع) بود در گوش هنوز لاله ي اَکْمَلْتُ دينَکُم رويد هنوز خواجه ي لولاک را نداست بلند چنانکه من همگان را به نفس اولايم علي (ع) عليم و علي (ع) عالِم و علي (ع) اَعلم علي (ع) حقيقت روح و تمام عالم جسم علي (ع) مدرس جبريل در شناخت حق علي (ع) تمامي دين، بغض او تمامي کفر علي (ع) بود پدر امّت و برادر من عليست (ع) حج و علي (ع) کعبه و علي (ع) زمزم علي صراط و علي محشر و علي (ع) ميزان علي (ع) چو شخص پيمبر (ص) هماره بي مانند علي شهيد و علي (ع) شاهد و علي (ع) مشهود علي اذان و اقامه علي (ع) رکوع و سجود علي (ع) حقيقت توحيد بر زبان کليم علي (ع) وصيّ و دَمُ و لَحْمُ و نَفْسِ پيغمبر علي (ع) است حق و حقيقت بدور او گردد علي (ع) محمّد (ص) و فرقان و نور و کوثر، قدر علي (ع) بقول محمّد (ص) درِ مدينه ي علم حديث منزله را از نبي بگير و بخَلق بود وصي نبي آنکسي که نفس نبي (ص) است کَننده ي در خيبر بود وصي رسول (ص) کسي که گفت سلوني، سزد امامت را کسي که جاي نبي خفت جانشين نبي (ص) است [صفحه 285] چگونه قاتل زهرا امام خلق شود چگونه مهر بورزم به آن ستم گستر چگونه غير علي (ع) را امام خود دانم حديثي از دو لب مصطفي مراست بياد تو گوئي آنکه دو گوشم بود به گفته ي او خدا گواست پي دشمن علي (ع) نروم کسي که بت شکند بر فراز دوش نبي (ص) گواه من بخلافت همان وجود علي (ع) است بود امامت او در کتاب حق معلوم به ديدگان خدا بين مرتضي (ع) سوگند عبادت ثقلينت اگر بود، فردا به آن نبي (ص) که علي (ع) را وصيّ خود فرمود ثواب نيست ثوابي که بي ولاي علي (ع) است شکسته باد، دهاني که بي علي (ع) باز است تمرّد است بدون علي (ع) اگر طاعت به آيه آيه ي قرآن بحق پيغمبر (ص) خدا گواست که هر کس رهش جدا ز علي (ع) است اگر تمام خلايق جدا شوند از او خدا به جاي حور، به بوزينه دست داده و بس بصد هزار زبان روح مصطفي (ص) گويد من و جدا شدن از مرتضي خدا نکند کسي که فاطمه از ظلم او غضبناک است مگر نگفت نبي (ص) خشم دخترم زهرا مگر نگفت نبي (ص) با هم اند، حق و علي (ع) تمام قرآن در حمد و، حمد بسم اللَّه خدا گواست که امروز هر که پيرو اوست [صفحه 286] علي (ع) کسي است که يک ذرّه از ولايت او علي کسي است که يک خردل از مَحبّت او اگر ز خاک درش کسب آبرو نکند چنانکه غير خدا را خداي نتوان گفت بگو که بند ز بندم جدا کنند به تيغ اگر به تيغ کشندم و يا بدار کشند به حق کسي نبرد راه جز ز راه علي (ع) لواي حمد بدست علي (ع) بود فردا پيمبران همه در تحت اين لِوا آيند الا کسي که تو را از علي (ع) جدا کردند مرا بروز قيامت بخلد کاري نيست جهنّم است بهشتي که بي علي (ع) باشد کجا امام توان يافتن چو شخص علي (ع) اگر به چشم شما آفتاب نور دهد اگر نسيم سحر مي وزد به لاله و گل اگر تمام سماوات از ستاره پُرند اگر فرشته و حور است و آدمي و پَري اگر سياه و سفيد است و اصفر و احمر خدا گواست که از يمن دوستي علي (ع) است علي (ع) وليّ خدا بود پيش از آنکه خداي خدا براي علي (ع) خلق کرد عالم را تمام عالم ايجاد بي وجود علي (ع) مرا بس است تولّاي چهارده معصوم (ع) مگر نگفت پيمبر کتاب و عترت من؟ مگر نگفت که اين دو ز هم جدا نشوند مگر نگفت که اين دو، چو اين دوانگشت اند [صفحه 287] عبادت ثَقَلَيْن است بسته بر ثِقْلَيْن درود باد به ارواح چارده معصوم (ع) بتول و چار محمد (ص) حسين و چهار علي (ع) بجز مَحبّت آنان نجات نيست که نيست هنوز محفل ذکر علي (ع) است خاک غدير بگو که خصم شود منکر غدير چه باک گرفتم آنکه حديث غدير و قول رسول (ص) چرا به گردنش افکند ريسمان امت سؤال من ز تمامي مسلمين اين است چو عُمرِ صاعقه کوتاه باد دورانش براي غصب خِلافت زدند فاطمه (س) را شکستن در و، بي حُرمتي به خانه ي وحي اگر قصيده ي «ميثم» بود صد و ده بيت فضائلي است علي (ع) را که گفتن هر يک نخل ميثم، ص 67-71.
ز بند بندم آيد ندا علي مولاست
بخوان سرود ولايت که عيد اهل ولاست
خدا گواست که ساقي اين شراب خداست
وگرنه صحبت ساقي و جام و باده خطاست
غدير عيد نيايش غدير عيد دعاست
غدير، نور خدا، دشمن سياهي هاست
غدير خوبتر از عيد روزه و اضحي است
غدير آينه دار علي ولي اللَّه است
غدير جشن نجات از عذاب روز جزاست
غدير بر همه گم گشتگان چراغ هداست
غدير جنّت موعود خلق در دنياست
غدير ميوه ي توحيد اوليا همه جااست
غدير آيت سبحان ربي الاعلي است
غدير نقش ولاي علي به سينه ي ماست
غدير قبله ي خلق زمين و خلق سماست
غدير خاطره ي جاودانه و زيباست
غدير از دل تنگ رسول (ص) عقده گشاست
غدير با همه کس آشنا ولي تنهاست
غدير آيه ي توبيخ عادِ من عاداست
صداي مدح علي (ع) با نواي روح فزاست
هنوز لعل لب مصطفي (ص) مديحه سراست
هنوز طوطي اَتْمَمْتُ نِعْمَتي گوياست
که هر که را که پيمبر منم علي (ع) مولاست
علي وصيّ من از نفس او به او اولاست
علي (ع)وليّ وعلي (ع)والي وعلي (ع) والاست
علي (ع) سفينه ي نوح و همه جهان درياست
علي (ع) معلّم آدم به عَلَّمُ الاَسماست
علي (ع) ولي خدا، خصم او عدوي خداست
علي (ع) سفير خدا و علي (ع) امير شماست
علي صفا و علي (ع) مروه و علي (ع) مسعاست
علي بهشت و علي کوثر و علي (ع) طوباست
علي (ع) چو ذات الهي هميشه بي همتاست
علي پناه و علي ملجأ و علي (ع) مُنجاست
علي قيام و قعود و علي (ع) سلام و دعاست
علي (ع) تجلّي طور و علي (ع) يد بيضاست
علي (ع) ابوالحسنين است و شوهر زهراست
علي (ع)است عدل و عدالت به خط او پوياست
علي (ع) مزمّل و ياسين و يوسف و طاهاست
ز در درآي که راه خطا هميشه خطاست
بگو مخالف هارون مخالف موسي است
گرفتم (اينکه حديث) غدير يک رؤياست
نه آنکه کرد فرار از جهاد، عقل کجاست
نه آنکسي که به لولا، به جهل خود گوياست
نه آنکه راحتي زجان خويش را مي خواست
مدينه، مرد شرف نيست يا علي (ع) تنهاست
که دود آتش او دور خانه ي زهراست
که او سراپا آئينه ي رسول خداست
به آب زر بنويسم اگر رواست رواست
که گفت خصم علي (ع) نسل حيض يا که زناست
حلال زاده رهش از حرامزاده جداست
براي حفظ خلافت ز هر کسي اولاست
که آفتاب بتأئيد آفتاب گواست
چنانکه صورت خورشيد در فضا پيداست
کسي که غير علي (ع) ديد، ديده اش اعماست
تو را بدون ولايت به وَيل واويلاست
به آن نُبي که تمامش ثناي آن مولاست
نماز نيست، نمازي که بي علي (ع) برپاست
بريده باد زباني که بي علي (ع) گوياست
تأسف است سَواي علي (ع)، اگر تقواست
که راه غير علي (ع) مرگ و نيستيّ و فناست
بسان لشگر فرعون راهي درياست
گواست که راه تمام خلق خطاست
کسي که غير علي (ع)را امام و رهبر خواست
که اي تمامي امّت علي (ع) امام شماست
که هر که گشت جدا از علي (ع) جدا ز خداست
امامتش غم و اندوه و درد و رنج و بلاست
شرار خشم خداوند گار بي همتاست
اگر علي (ع) نبود در ميانه حق تنهاست
تمام بسمله در با علي (ع) چو نقطه ي باست
مصون ز نار جحيم و عذاب حق فرداست
نجات بخش تماميّ خلق روز جزاست
نکوتر است ز دنيا و آنچه در دنياست
يقين کند که در حشر آبرو، رسواست
اگر بغير علي (ع) کس خليفه گفت خطاست
ز بند بندم آيد ندا، علي (ع) مولاست
زبان نه بلکه وجودم بمدح او گوياست
بهوش باش که راه علي (ع) بود ره راست
تمام محشر در ظل اين بلند لواست
که اين لِواي مقدّس همان لِواي خداست
پناه گاه تو در آفتاب حشر کجاست؟
بهشت من همه درصورت علي (ع) پيداست
جحيم با رخ نوراني علي، زيباست
که هم کلام خداوند و همنشين گداست
وگر که سايه ي اين نُه سپهر بر سر ماست
اگر بظلمت شب ماه را فروغ و ضياست
وگر چو مائده لبريز دامن صحراست
اگر زمين و سماء و بهشت و عرش علاست
اگر که روز و شبي هست يا که صبح و مساست
عليست باعث خلقت، علي (ع)، خداي گواست
به حرف کُن، همه ي کائنات را آراست
چنانکه خلقت او را براي خود مي خواست
بسان کشتي بي ناخداي در، درياست
که اين ولايت فوق تمام نعمت هاست
امانتي است که پيوسته در ميان شماست؟
اگر جدا ز يکي هرکه شد ز هر دو جداست
کز اتّحاد يکي گرچه در شماره دوتاست
که مُهر طاعت هر بنده مِهر آل عباست
که در طريقت آنان نجات هر دو سراست
دو نامشان حسن (ع) و آندو جعفر (ع) و موساست
زنيد چنگ بدامانشان، نجات اينجاست
ولي چه سود بگوش کسي که ناشنواست
که آفتاب به هر سو نظر کني پيداست
مراد دوستي آن امام ارض و سماست
چه شد که دود ز کاشانه ي علي (ع) برخاست؟
بدوست اينهمه آزار نه، به خصم رواست؟
خِلافتي که دوامش به کشتن زهراست
شرف کجاست مروّت کجاست رحم کجاست؟
مودّتي است که درباره ي ذوالقربي است
که در عدد صد و ده نام آن ولي خداست
نيازمند هزاران قصيده ي غرّاست
صفحه 284، 285، 286، 287.