مهرگان (مصطفي جوادي)











مهرگان (مصطفي جوادي)



غديريّه «اقتدار شيعه»


در دلم پروانه ها پر مي زنند
قاصدکها حلقه بر در مي زنند


دارم امشب بي قراري مي کنم
اشک شوق از ديده جاري مي کنم


يک نفر دارد صدايم مي زند
بند عشقش را به پايم مي زند


ماه امشب لحظه اي تعجيل کن
از امام عاشقان تجليل کن


تا ببيني اقتدار شيعه را
عشق و ايمان و وقار شيعه را


صبح مي آيد محمّد (ص) با علي (ع)
دشت مي لرزد ز بانگ يا علي (ع)


صبح شد گويي که خاموشي گذشت
ماه از خير سيه پوشي گذشت


لحظه اي که دشت غرق وَهم بود
جبرئيل از آسمان آمد فرود


گفت اي پيغمبر (ص) اي امّيد ما
نغمه ي جاويدي توحيد ما


آخرين شعر رسالت را بخوان
آيه ي عشق و امامت را بخوان


بر کسي که همدل و همخون توست
تو چو موسايي و او هارون توست


لايقي لايق تر از حيدر (ع) مباد
خلق را ديگر کسي رهبر مباد


بعد از آن ديگر چه گويم آه آه
قصّه مولا و نخلستان و چاه


تفرقه مُهر صداقت را شکست
رسم و آئين ولايت را شکست


دشمن از مولا خلافت را گرفت
سد شد و راه عدالت را گرفت


يا علي (ع) اينک صدايت مي زنم
بوسه ها بر خاک پايت مي زنم


من حمايت از امامت مي کنم
باز قلبم را به نامت مي کنم


تا ابد مير و امام من تويي
مثنوي ناتمام من تويي


از صداي سخن عشق، ص 58-59.

[صفحه 283]



صفحه 283.