مهرگان (مصطفي جوادي)
در دلم پروانه ها پر مي زنند دارم امشب بي قراري مي کنم يک نفر دارد صدايم مي زند ماه امشب لحظه اي تعجيل کن تا ببيني اقتدار شيعه را صبح مي آيد محمّد (ص) با علي (ع) صبح شد گويي که خاموشي گذشت لحظه اي که دشت غرق وَهم بود گفت اي پيغمبر (ص) اي امّيد ما آخرين شعر رسالت را بخوان بر کسي که همدل و همخون توست لايقي لايق تر از حيدر (ع) مباد بعد از آن ديگر چه گويم آه آه تفرقه مُهر صداقت را شکست دشمن از مولا خلافت را گرفت يا علي (ع) اينک صدايت مي زنم من حمايت از امامت مي کنم تا ابد مير و امام من تويي از صداي سخن عشق، ص 58-59. [صفحه 283]
غديريّه «اقتدار شيعه»
قاصدکها حلقه بر در مي زنند
اشک شوق از ديده جاري مي کنم
بند عشقش را به پايم مي زند
از امام عاشقان تجليل کن
عشق و ايمان و وقار شيعه را
دشت مي لرزد ز بانگ يا علي (ع)
ماه از خير سيه پوشي گذشت
جبرئيل از آسمان آمد فرود
نغمه ي جاويدي توحيد ما
آيه ي عشق و امامت را بخوان
تو چو موسايي و او هارون توست
خلق را ديگر کسي رهبر مباد
قصّه مولا و نخلستان و چاه
رسم و آئين ولايت را شکست
سد شد و راه عدالت را گرفت
بوسه ها بر خاک پايت مي زنم
باز قلبم را به نامت مي کنم
مثنوي ناتمام من تويي
صفحه 283.