موزون اصفهاني











موزون اصفهاني



در تهنيت عيد غدير و منقبت علي بن ابيطالب (ع)


شبي به منظر دل جلوه روي جانان کرد
چنانکه فارغم از خلد و حور و غلمان کرد


تبارک اللَّه از آن جلوه جمال نکو
که چشم جان و دلم محو و مات و حيران کرد


کلامي از لب جان پرورش بگوش دلم
حکايتي است که با خضر آب حيوان کرد


بمن ز ديدن ماه رخش چگونه گذشت
هر آنچه طلعت يوسف به پير کنعان کرد


جگر بسوز و گداز است و ناله غَمّاز است
که راز عشق نشايد بسينه پنهان کرد


ز عشق بي خبران پست تر ز حيوانند
که حق ز بَلْ هُمْ اَضَل وصفشان به قرآن کرد


حجاب عشق بود عقل و راه چاره مِي است
که جز بمي نتوان عقل را گريزان کرد


ز دست ساقي گلچهره جام گير و بنوش
که جم ز جام دل تيره مهر رخشان کرد


مِي مَحَبّت حيدر (ع) نه باده ي عِنَبي
که هر که خورد يکي جرعه تازه ايمان کرد


مي غدير بساغر کن از کرم ساقي
که سيّد دو سرا فاش سرّ پنهان کرد


در آنزمين که بخم غدير مشهور است
رسيد پيک خدا جهد عهد و پيمان کرد


خطاب بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيکَ بخواند
چنانکه جان نبي ز آن خطاب لرزان کرد


بامر سيّد مرسل (ص) شد از جهاز شتر
بپاي منبر و احمد (ص) مکان چو بر آن کرد


بلند کرد علي (ع) را فراز دست، رسول (ص)
پس آنگه از لب جان بخش گوهرافشان کرد


ز بعد حمد و ثناي خداي عز و جل
پيام حق بِبر خلق فاش عنوان کرد


که اي گروه بدانيد از صغير و کبير
خداي گفته چنين و خلاف نتوان کرد

[صفحه 281]

علي (ع) امام بحق ناطق است و غير علي (ع)
کسي بيان نتواند رموز قرآن کرد


علي (ع) وصي بلافصل و جانشين من است
چنين معيّن و معلوم ذات يزدان کرد


هر آنکسي که اطاعت نکرد امر علي (ع)
خلاف امر خداوندگار سبحان کرد


کسي که پيروي و بندگي او نکند
ز حق بريده و پيوسته خود بشيطان کرد


محبّتش بود ايمان و هر که دارا نيست
بخويش واجب و لازم عذاب نيران کرد


همه رسالتم اين بود با شما گفتم
که با ولاي علي (ع) حق کمال ايمان کرد


رسيد آيه اَکْمَلْتُ دينَکُم از حق
چو خلق را به علي (ع) آشنا ز فرمان کرد


عليست (ع) علّت غائي که ايزد متعال
طفيل خلقتش ايجاد چار ارکان کرد


اگر که نوح نبي را نبود مهر علي (ع)
خداي کشتي او کي رها ز طوفان کرد


خليل اگر که ولاي علي (ع) نداشت بِدل
خدايش آتش نمرود کي گلستان کرد


نجات داد ز دار بلا مسيحا را
بکوه طور تجلي به پور عمران کرد


عليست (ع) آنکه سَر از دشمنان دين خدا
بروز معرکه غلطان چو گو بميدان کرد


کسانکه عهد باو بسته اند و بشکستند
خداي خلقت دوزخ براي ايشان کرد


چگونه شکر چنين نعمتي کني «موزون»
که ايزدت به امير عرب ثنا خوان کرد


ديوان موزون اصفهاني، ص 34-37.

[صفحه 282]



صفحه 281، 282.