مويّد خراساني (سيّد رضا)
باز تابيد از افق روز درخشان غدير موج زد درياي رحمت در بيابان غدير شد غدير خم تجلّيگاه انوار خدا [صفحه 274] کاروان از مکه برگشته است در آن سرزمين سينه ها تفتيده، تنها خسته، دلها آتشين در چنين مَقطع که يکدم کس نمي گيرد قرار آفرينش را بُوَد بر سوي آن سامان نگاه ناگهان ختم رسل (ص) آن آفتاب دين پناه تا شناساند به مردم آن وليّ اللَّه را اينکه روشن بر شما آزادي و تقواي اوست اينکه با من در کنار حوض کوثر جاي اوست دوستي با او همانا دوستي با من بود مصطفي (ص) چون آشکارا اين حقيقت مي کند اُمتش را رهنمايي بر امامت مي کند گرچه آن نامَرد مَردم قدرِ او نشناختند اي غدير خم که هستي روز بيعت با امام ازتو مُحکم شد شريعت وز تو نعمت شد تمام از ولاي مرتضي (ع) دل را چراغان مي کنيم [صفحه 275] پيک يزدان اِنس و جان را مژده آرد بيشتر ابر رحمت بر سر عالَم ببارد بيشتر چارده قرن امامت بر بشر فرخنده باد چارده قرن امامت کز غدير آغاز شد يعني از هر باب آن صد باب ديگر باز شد تا باين دوران که دوران امامت عَهدي است خط سرخي کز غدير خم پيمبر (ص) باز کرد بر جهان ما سوي حق راه ديگر باز کرد از غدير خم کمال شرع پيغمبر (ص) شده است چارده قرن امامت را که بر دنيا گذشت با شهامت ها، شهادتها، اِسارتها گذشت با تمام مشکلات از بعد اعصار و قرون شيعه کز دست مغول ظلم فراوان ديده است فتنه تُرکان و غارتهاي افغان ديده است هيچ پروايش ز وهّابيّت مُزدور نيست دست صِهيون پنجه خوني وهّابيّت است [صفحه 276] غرقه ي خون دامن رنگين وهّابيّت است ز آنچه زينان بر سر اسلام آمد، اي دريغ اين خدائي روز بر شير خدا تبريک باد يا امام العصر(عج) اين شادي ترا تبريک باد سينه ها از داغ هجران داغدارت تا به کي نغمه هاي ولايت، ص 294-296.
روز غدير و روز امامت
شد فضا سرشار عطر گل ز بُستان غدير
چشمه هاي نور جاري شد ز دامان غدير
تا در آنجا جلوه گر شد نور مِصْباحُ الْهُدي
در پناه آفتاب حُسن ختم المرسلين
آب و آبادي نباشد در يسار و در يمين
مي دهد فرمان رسول اللَّه که بگشائيد بار
ماسواللَّه مُنتظر تا چيست؟ فرمان اله
بر فراز دست مي گيرد علي (ع) را همچو ماه
وال من والاه خواند عاد من عاداه را
اينکه دين حق بپا از همّتِ والاي اوست
هر که من مولاي اويم اين علي (ع) مولاي اوست
دوستي با من ولاي قادر ذُوالمن بود
زين عمل امروز تکميل رسالت مي کند
وز براي او ز مردم اَخذِ بيعت مي کند
بعد پيغمبر (ص) علي (ع) را از نظر انداختند
بر تو اي روز امامت از همه امت سلام
ما بياد آن مبارک روز و آن زيبا پيام
با علي (ع) بار دگر تجديد پيمان مي کنيم
ذات حق بر مؤمنين مِنّت گذارد بيشتر
چارده قرن امامت جلوه دارد بيشتر
دولت آل محمّد(ص) تا قيامت زنده باد
صفحه ي هر روز آن منشور صدها راز شد
برقِ دشمن سوز گشت و نور انسان ساز شد
اين خدائي پرچم عصمت بدست مهدي (عج) است
باب خوبيها ز اوّل تا به آخر باز کرد
از بهشت آرزوها بر بشر در باز کرد
مُهر اين فرمان بخون مُحسن و اصغر (ع) شده است
منطقِ تاريخ مي گويد چها بر ما گذشت
بر بني مروان گذشت و بر بني الزَّهرا (س) گذشت
شيعه در هر امتحاني سرفراز آمد برون
شهر نيشابور را با خاک يکسان ديده است
باز هم طوفنده چون درياي طوفان ديده است
کِيدِ اينان کمتر از حَجّاج و از منصور نيست
بدتر از گبر و يهود آئين وهّابيّت است
نخل دين را قطع کردن دين وهّابيّت است
تا چه ديد از اين خسان آئين احمد (ص)، اي دريغ
بر تمام انبيا و اوليا تبريک باد
چهارده قرن امامت بر شما تبريک باد
چون (مؤيد) شيعيان در انتظارت تا به کي
صفحه 274، 275، 276.