منشي کاشاني (حسينعلي)
فرّخ و فرخنده باد، عيد سعيد غدير به امر يزدان پاک، به حکم حيّ قدير به جمله ي مؤمنين، به زمره ي مؤمنات چونکه به خمّ غدير، کرد پيمبر نزول از اَحد لَمْ يَزَلْ، وز صَمَد لا يَزول نخست از حق رساند بدو سلام و صلات پس از سلام و صلات، باز رساند اين پيام «بَلِّغ ما اُنزِلَ اليکَ» بر خاص و عام که حق نگهدار توست از همه ي حادثات اي شه عالي نسب، وي مه والا جناب که در بَرِ مرد و زن، به محضر شيخ و شاب که بسته بر دست اوست گشايش مشکلات علي بود آنکه هست دين خدا را نصير ندارد از ممکنات هيچ شبيه و نظير از همه داناتر است بر سُنَن و واجبات علي است کز بعد تو اشرف و اولاستي آنکه به توحيد و شرک فزودي و کاستي هذا مِلْحٌ اُجاج، هذا عَذْبٌ فُرات [صفحه 268] همين علي بود و بس که مر ترا يار بود به کار دينش مدام کوشش بسيار بود به خاکِ خواري فکند تن از طُغات و عُصات گرفت ختم رسل دست علي را به دست گفت به صوت جلي آن شه يزدان پرست علي است نِعْمَ الأمير علي است خيرُ الوُلات محبّ او را حبيب داور و دادار باد ياور او را خداي، يار و مددکار باد هست گر از مسلمين يا بوَد از مسلمات رسول اکرم چو کرد مثال حق امتثال که دين اسلام يافت اينک حدّ کمال از اين عمل راضي است ذات جميل الصّفات اي مَلِک مُلْک دين عليِّ عالي مقام منطق «منشي» کُنَد، مدح تو هر صبح وشام که هست باري گران او را از سيّئات جهان بود تا به جاي، باد بجا نام تو کوس ولايت زنند، بر زبَرِ بام تو اين يک خَيْرُ الْمَساء و ان يک نِعْمَ الْغَدات[1] . [صفحه 269]
فرّخ و فرخنده باد...
که باشد از حدّ فزون، مبارک و دلپذير
نبي به روزي چنين، ساخت علي را امير
گَرد قدومش کشيد، فلک به چشم قبول
حضرت جبريل شد، رسول، نزد رسول
که اي امام امم، که اي رسول انام
و گرنه بنموده اي رسالتي ناتمام
ز ايزد آورده ام، چنين به سويت خطاب
خيز و علي را نماي، ز خويش نايب مناب
علي بود آنکه هست بهر تو يار و ظهير
نيست به احکام دين پس ازتو چون او خبير
بر همه ي کائنات وليّ والاستي
کينِ وي و مِهر او در همه اشياستي
به روز رزم و نبرد يار و مددکار بود
قاتل کفّار گشت قامع فُجّار بود
چنانکه مشهور شد بر همه بالا و پست
علي است از بعد من امير بر هر که هست
عدوي او را عدو ايزد قهّار باد
خاذل او نزد حق در دو جهان خار باد
خطاب عزّت رسيد از سُبُحات جلال
نعمت من شد تمام به مسلمين بِالْمآل
که حق ترا ساخته وصيّ خَيرُ الأنام
به چشم لطف و کرم بر او نظر کن مُدام
توسن ايّام باد، تا به ابد رام تو
باد به دلخواه تو، صبح تو و شام تو
صفحه 268، 269.