مروان و انكار توسل











مروان و انکار توسل



داود بن ابي صالح روايت مي کند که: روزي مروان، کنار قبر شريف رسول خدا آمد، ديد مردي پيشاني اش را روي قبر گذاشته است. مروان گردنش را گرفت و او را بلند کرد و گفت: اي مرد، آيا مي داني که چه مي کني؟ آن مرد که ابوايوب انصاري بود، گفت: آري مي دانم که چه مي کنم. من پيش سنگ نيامده ام.

بلکه پيش رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آمده ام و از او شفاعت مي طلبم. اي مروان من از رسول خدا شنيدم که مي فرمود: «بر دين گريه نکنيد، آنگاه که اهلش رهبري آن را دارد. آنگاه بر دين گريه کنيد که نااهل بر آن حاکم باشد.»

اين حديث، اين آگاهي را به ما مي دهد که منع از توسل به قبور طاهره از بدعت هاي امويان و گمراهي هاي آنان از زمان صحابه است و هيچگاه گوش ‍ روزگار نشنيد که صحابي اي منکر آن باشد، مگر زاده بيت اميه، مروان ستمکار که آن را انکار کرده است.[1] .







  1. الغدير، ج 9، ص 251.