حاكم بد سابقه











حاکم بد سابقه



«هند» از زناني بود که با غلامانشان رابطه داشتند به همين جهت هر گاه بچه سياهي مي زائيد، او را مي کشت در زمان خلافت معاويه، روزي ميان يزيد و اسحاق بن طابه مشاجره اي در حضور وي در گرفت. يزيد به اسحاق گفت: براي تو اين خوب است که همه قبيله بني حرب به بهشت درآيند. يزيد با اين حرف، کنايه به مادر اسحاق که به داشتن روابط نامشروع با يکي از مردان قبيله بني حرب متهم بود.

اسحاق در جوابش گفت: براي تو اين خوب است که همه عائله بني عباس ‍ به بهشت درآيند. يزيد معناي حرف او را نفهميد. اما معاويه فهميد. چون اسحاق برفت معاويه به يزيد گفت: چطور پيش از اين که بداني مردم درباره تو چه حرفها مي زنند، زبان به طعنه مردان مي گشايي؟ گفت: مي خواستم او را دشنام دهم. گفت: او نيز همين منظور را داشت. يزيد گفت: چطور؟ او گفت: مگر نمي داني که بعضي از قريش در دوره جاهليت مي پنداشتند که من فرزند عباس هستم؟ يزيد سخت ناراحت شد و غمگين گشت.

مي گويند رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در فتح مکه در سخني با هند به چيزي از اين ماجرا داشته است. هنگامي که هند براي بيعت آمد از پيامبر پرسيد: به چه مضمون با تو بيعت کنم؟ پيامبر فرمود: بايد به اين تعهد بدهي که ديگر زنا نکني. او با ناراحتي گفت مگر آزاد زنان هم زنا مي کنند؟

پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم او را بشناخت و نگاهي به عمر انداخت و لبخندي زد.[1] .







  1. الغدير، ج 19، ص 263.