اجرا نشدن قانون جزاي اسلامي در مورد يک دزد
آخرين دزد پيش از اينکه دستش را قطع کنند، اين ابيات را شروع به خواندن کرد: دستم راستم اي اميرالمؤمنين مي خواهم که در پناه گذشت خويش مصون داري و نگذري آسيبي زشتي آور ببيند. دستم اگر از عيب (دزدي) پاک بود، زيبا بود و زيباروئي نيست که از عيبي زشتناک بري باشد دستم که... معاويه از او سؤال کرد که حالا دست رفيقانت را بريده ايم، با تو چه کنم؟ مادر آن دزد گفت: اين اميرالمؤمنين! اين کار هم جزو ديگر گناهانت که از آنها توبه مي کني. در نتيجه معاويه آن دزد را آزاد کرد و اين اولين باري بود که در تاريخ اسلام از اجراي قانون جزاي اسلامي صرفنظر مي باشد.[1] .
چند دزد را پيش معاويه آوردند. دستور داد دستشان را قطع کنند.