طمع سعيد بن عثمان به وليعهدي معاويه











طمع سعيد بن عثمان به وليعهدي معاويه



چون معاويه به شام رسيد، سعيد بن عثمان بن عفان به حضورش رسيد و گفت: اميرالمؤمنين! چرا براي يزيد بيعت مي گيري نه براي من؟

در حالي که بخدا قسم مي داني پدرم بهتر از پدر اوست و مادرم بهتر از مادر او و خودم بهتر از او. تو اين مقام و قدرت را که داري بوسيله پدرم بدست آورده اي. معاويه خنديد و گفت: برادرزاده عزيزم! درباره اين که پدرت بهتر از پدر او است، بايد بگويم: يک روز زندگي عثماني بهتر از عمر معاويه است. درباره اينکه مادرت بهتر از مادر او است، بايد بگويم، بله، برتري زن قريش بر زن کلبي امري مسلم و آشکار است. درباره اين که مقام و قدرتي را که دارم بوسيله پدرت بدست آورده ام، بايد بگويم: اين حکومتي است که خدا به هر که بخواهد مي دهد. پدرت کشته شد. بني عاص در خونخواهي او اهمال نمودند و بني حرب به آن کمر بستند.

بنابراين خدمتي که ما به تو کرده ايم بيش از آن است که پدرت به ما کرده است و تو بيش از اين رهين منتي. درباره اينکه تو بهتر از يزيدي، بايد بگويم: بخدا قسم حاضر نيستم بجاي يزيد خانه ام پر از افرادي مثل تو باشد. به هر حال اين حرفها را کنار بگذار و از من چيزي بخواه تا به تو بدهم. سعيد بن عثمان گفت: من به جزئي از حقم راضي نمي شوم مگر به همه آن. حال اگر نمي خواهي تمام حقم را بدهي از آنچه خدا به تو داده به من بده، معاويه گفت: خراسان براي تو. سعيد خشنود و خوشحال از دربار معاويه بيرون رفت.[1] .







  1. الغدير، ج 20، ص 58.