مسلمان شدن ابوذر











مسلمان شدن ابوذر



چون به ابوذر خبر رسيد که مردي در مکه ظهور کرده و خود را پيامبر مي شمارد، او برادر خود را فرستاد تا از آن پيامبر، اطلاعاتي را کسب کند. او بازگشت و گفت: او کسي است که امر به معروف و نهي از منکر مي کند و مردم را به داشتن اخلاق خوب سفارش مي کند. ابوذر گفت: درد مرا دوا نکردي. پس خود جانب مکه آمد. او شب را در گوشه مسجدي خوابيد ولي مي ترسيد که حرف دلش را به کسي بازگو کند.

بنابراين بعد از چند روز که به علي عليه السلام برخورد کرده بود، راز دل خود را گفت، علي عليه السلام به او فرمود: فردا که شد من مي روم و تو هم دنبال من بيا و من اگر چيزي ديدم که بر تو ترسيدم، مانند کسي که بخواهد به ما آسيب برساند، اندکي خم مي شوم و سپس نزد تو مي آيم و اگر کسي را نديدم تو دنبال من بيا تا هر کجا من رفتم، تو هم بيا. آنها رفتند تا به پيامبر رسيدند، ابوذر تسليم شد و شهادتين را بر زبان جاري ساخت. پيامبر به او فرمود: اي ابوذر حال به ميان قبيله خود برو، تا فرمان من به تو برسد.

ابوذر گفت: سوگند به خدا به قبيله ام بر نمي گردم مگر اين که در مسجدالحرام فرياد مسلماني سر بدهم. پس به مسجد وارد شد و با بلندترين آواز ندا داد: «گواهي مي دهم که خدايي جز خداي يگانه نيست و محمد صلي الله عليه و آله و سلم بنده و رسول اوست». بت پرستان چنان او را زدند که افتاد و عباس او را از چنگ بت پرستان نجات داد.[1] .







  1. الغدير، ج 16، ص 119.