احسنت به اين قصيده











احسنت به اين قصيده



بين محمد خلعي و ابن حماد شاعر، مفاخره اي روي داد. هر کدام خيال مي کرد که مديحه او درباره اميرالمؤمنين علي عليه السلام بهتر از مديحه ديگري است. پس هر يک قصيده اي به نظم درآورده و در ضريح علوي انداخته تا اين که حضرت فرمايد. پس از مدتي قصيده خليعي از ضريح بيرون آمد.

در حاليکه بر آن به طلا نوشته شده بود «احسنت و آفرين بر اين قصيده» و بعد از مدتي قصيده ابن حماد بيرون آمد در حالي که به آب نقره، اين جمله نوشته شده بود. ابن حماد ناراحت شد و خطاب به حضرت گفت: من دوست قديمي شما هستم و محمد خلعي به تازگي در زمره دوستان شما وارد شده است. آن شب ابن حماد در خواب ديد که اميرالمؤمنين عليه السلام به او مي فرمايد: «به راستي که تو از ما هستي، او تازه به ما رسيده و ولايت را پذيرفته است. پس بر ما لازم است که او را رعايت کنيم.»[1] .







  1. الغدير، ج 11، ص 22.