برابري با انبيا











برابري با انبيا



از ديـگـر افـتـخـارات عـلي (ع)، ايـن اسـت کـه حـضـرتـش بـا انـبـيـاي پـيـشـيـن بـرابـر بوده؛ دليل بر اين مدعا، حديثي از پيامبر اکرم (ص) است که فرمود:

«مـَنْ اَحـَبَّ اَنْ يـَنـْظـُرَ اِلي آدَمَ فـي عـِلْمِهِ وَ اِلي نُوحٍ في تَقْواهُ والِيَ اِبْراهيمَ في حِلْمِهِ وَ اِلي مُوسي في هَيْبَتِهِ وَ اِلي عيسي في عِبادَتِهِ فَلْيَنْظُرْ اِلي عَلِيِّ بْنِ اَبي طالِبٍ»[1] .

هـر کـس مـشـتـاق اسـت عـلم سـرشـار آدم، تقواي نوح، حلم ابراهيم، هيبت موسي و عبادت عيسي را نظاره گر باشد، وجود مبارک علي (ع) را ببيند!

پس علي (ع)، داراي دانش بي پايان آدم، تقواي فوق العاده نوح و حلم شگفت آور ابراهيم و هيبت عظيم موسوي و عبادت طاقت فرساي عيسوي مي باشد و احدي از صحابه اين افتخار را ندارد.

ايـنـک قـضـاوت با عاقلان است که ببيند چه کسي درخشان ترين چهره براي اداره جامعه اسلامي بوده است؟ شايد اين نکته به ذهن آيد که آناني که بر مسند خلافت پيش از امام علي (ع) تکيه زدنـد، نـيـز بـرجـسـتگي هايي نسبت به ساير مردم داشته اند تا از ميان سايرين براي اين امر انتخاب شده اند؟

آري! مـمـکن است از نظر بعضي مردمان آن روزگار، آنان داراي برجستگي هايي بوده اند که آن هـا را از ديـگـر رقـيـبـان مـتمايز مي کرد. حتي اگر اين را هم بپذيريم ـ که البته نحوه انتخاب خـليـفه در سقيفه بيان کننده اين مساءله است که انتخاب از روي شايستگي حتي براي آناني که در آن جـا جـمـع شـده بـودنـد، اتفاق نيفتاد ـ تفاوت ميان آنان با امام علي (ع)، تفاوت از زمين تا آسـمـان اسـت. زيـرا فضايلي که ما براي امام (ع) برشمرديم ديگران يا به کلي فاقد آنند، مـثـل پـاکـي از کـفـر و شـرک، يـا اگـر بـهـره اي بـرده انـد در حـدّ نـازل اسـت. امـام (ع) چـون پـرنـده اي بـلنـد پـرواز در مـعـراج فضايل، سير دارد و ديگران همانند مورچگاني اند که در شب تاريک روي زمين حرکت مي کنند.

بـا ايـن بـيـان، روشـن اسـت کـه اگـر زمـام امـور جـامـعـه بـه دسـت دانـاتـريـن و فـاضـل تـريـن فـرد سـپرده مي شد، در مشکلات پيش آمده و يا در قضاوت بين مردم، حکم خدا را صـادر مـي کـرد و اخـتـلاف برداشت و تفسير از قرآن پيش نمي آمد. در نتيجه امت اسلامي از خطا، تـفـرقـه و آسيب ايمن بود. اين همه اختلاف، تضاد و تناقض بين گروه هاي اسلامي، ناشي از صـدور احـکـام، نـه از روي اسـتـنـبـاط صـحـيـح از شـرع، بـلکـه از روي جـهـل، و به اقتضاي خواست و ميل افراد بشر است. نمونه بارز اين گونه بدعت گزاري ها در احکام، مساءله ممنوعيّت «طواف نساء» است که توسط خليفه دوم صادر شد و يا «نماز طواف» است که به حکم خليفه سوم مي بايست تمام خوانده شود!







  1. بحارالانوار، ج 39، ص 35.