ايثار و شجاعت











ايثار و شجاعت



عـلي (ع) در شـجـاعـت و ايـثـارگـري، فداکاري و مجاهدت در راه آرمان هاي مقدس و والاي اسلام، سرآمد روزگار بود و به اعتراف دوست و دشمن، احدي بعد از پيامبر (ص) به پايه علي (ع) نمي رسد. به عنوان نمونه، به پاره اي از مجاهدات مولاي دلير مردان، يا قطره اي از درياي شجاعت ايشان اشاره مي کنيم:

ـ در جـنـگ بـدر، نـخـسـتين رويارويي مسلمانان در برابر مشرکين، تعداد مسلمانان بسيار اندک بـود و کـمـتـريـن سـاز و بـرگ نـظـامـي را داشـتـنـد. در مـقـابـل، مـشـرکين چند برابر مسلمانان و تا بُن دندان مسلح بودند؛ مسلمانان با ياري خداوند و فرماندهي پيامبر (ص)، بر کفار غلبه و در حدود هفتاد نفر از قهرمانان نامي قريش را به خاک هلاکت افکندند در اين جنگ امام علي (ع)، به تنهايي سي و شش نفر از لشکر قريش که بعضي از آنان جزو نامداران قريش بودند را از پاي درآورد.[1] .

ـ در غـزوه احـد، عـلي (ع) پـرچـمدار سپاهيان اسلام بود و پرچم لشکر کفر به دست طلحة بن ابي طلحه بود. وقتي حضرت علي (ع) او را به هلاکت افکند، پرچم مشرکين را ديگري به دست گـرفـت کـه حضرت او را نيز کشت و همين طور تا نُه نفر را از پاي درآورد. بدين سان و پس از درگيري شديد مسلمانان و کفار شيرازه لشکر کفر از هم پاشيد و مشرکين پا به فرار نهادند. امـا عـده اي از مـسـلمـانـان کـه نـگـهـبـان تـنـگـه کـوه احـد بـودنـد، از فـرمـان رسـول خـدا (ص) نـافـرمـانـي کـرده و تـنـگـه را رهـا و مشغول جمع آوري غنايم شدند. در اين هنگام يکي از فرماندهان لشکر کفر از اين فرصت اسفتاده کـرد و از راه تـنگه و از پشت به سپاهيان اسلام حمله نمود و عده اي را کشت و به همراه يارانش، بـا شمشير، نيزه و سنگ، پيامبر (ص) را مورد حمله قرار دادند. مسلمانان با ديدن اين صحنه ها، وحـشـت زده پـا به فرار گذاشتند. امّا علي (ع) از معدود کساني بود که با داشتن زخم هاي زياد در بـدن، هـمـانـنـد پـروانـه گـرد شـمـع وجـود نـازنـيـن رسـول خـدا (ص) مي گشت و دشمن را دفع مي کرد، در همين جنگ بود که ملائک ندا دادند که: «لا سَيْفَ اِلاّ ذُوالْفَقارِ وَ لا فَتي اِلاّعَلِيُّ».[2] .

ـ در جـنـگ احـزاب، تـمـام گـروه هـاي ضـد اسـلام، از يـهـوديـان گـرفـتـه تـا قـريـش و قـبـايـل مـخالف اسلام، دست به دست هم داده، براي نابودي اسلام و مسلمانان هم پيمان شدند و مـديـنـه را مـحـاصـره کـردنـد. سلمان فارسي براي مقابله با دشمن حفر خندق را پيشنهاد کرد و پيامبر (ص) نظر وي را پذيرفت و تهاجم گسترده دشمن براي تصرف مدينه، در برخورد با خندق ناکام ماند. در اين هنگام «عمرو به عبدود» که از قهرمانان عرب بود به همراه چند قهرمان ديگر احزاب، سوار بر اسب از خندق گذشت و مبارز طلبيد. کسي از مسلمانان را ياراي مقابله با وي نـبـود و در هـر رجـزخـواني عمرو، تنها علي (ع) براي جنگيدن با وي اعلام آمادگي مي کرد. ولي پـيـامبر (ص) اجازه نبرد به وي نمي داد تا بنگرد مسلمانان جواب خواهند داد يا نه. وقتي از ديـگـر مـسـلمـانـان مـاءيـوس شد، به علي (ع)، اجازه نبرد داد و براي پيروزي وي دعا کرد و فرمود:

«خدايا، امروز تمام اسلام به ميدان تمام کفر رهسپار شده است.»[3] .

عـلي (ع)، پـس از نـبـردي سـهـمـگـيـن در فـرصـت مـنـاسـب «عمرو بن عبدود» را از پاي درآورد و پـيـروزمـندانه به سوي پيامبر (ص) بازگشت. پيامبر (ص) در بيان اهميّت پيروزي علي (ع) فرمود:

«ضَرْبَةُ عَلِي يَوْمَ الْخَنْدَقِ خَيْرٌ مِنْ عِبادَةِ الثَّقَلَيْنِ».[4] .

ـ در مـاجـراي جنگ خيبر، بيش از ده روز دژ مستحکم يهوديان در محاصره مسلمانان قرار داشت. در آن جـنگ، علي (ع) پرچمدار جنگ بود ولي آن حضرت را چشم دردي عارض شده بود. به اين جهت پيامبر (ص)، پرچم را به دست خليفه اوّل داد. او به ميدان رفت و از دست «مرحب خيبري» شکست خـورد. روز دوّم پـيـامـبر (ص)، پرچم را به خليفه دوم داد، او نير رفت و شکست خورده برگشت. سـرانـجام پيامبر (ص)، با آب دهان مبارک، درد چشم علي (ع) را مداوا کرد و پرچم مبارزه را به دسـت با کفايت او سپرد. علي (ع) به صحنه کارزار آمد و مرحب خيبري را از پاي درآورد. شجاعت و دلاوري آن حـضـرت مـوجـب وحـشت لشکريان خيبر شد به طوري که صحنه کارزار را رها و به داخـل قـلعـه گـريـخـته و در قلعه را بستند. آن حضرت درِ قلعه خيبر را از جاي کند. و روي خندق اطـراف قـلعـه، بـه عـنـوان پـل قـرار داد. لشـکـر اسـلام از روي آن پل وارد قلعه شدند و دشمن را شکست دادند هنگام بازگشت، آن حضرت با دست راست درِ قلعه را گـرفـت و آن را حدود چند ذراع پرتاب نمود، درحالي که بيست نفر با هم آن در را باز و بسته مـي کـردنـد. پـس از پـرتـاب، هـفـتـاد نـفـر از مـسـلمـانـان بـه کـمـک هـم آن را حمل و نقل کردند و خود حضرت علي (ع) فرمود:

«وَاللّهِ ما قَلَعْتُ بابَ خَيْبَرَ بِقُوَّةٍ جِسْمانَيَّةٍ وَ لکِنْ قَلَعْتُهُ بِقُوَّةٍ رَبّانِيَّةٍ»[5] .

بـه خـدا سـوگـند من درِ خيبر را با نيروي جسماني از جاي نکندم، بلکه در پرتو نيروي الهي اين کار را انجام دادم.

در ديـگـر جـنـگ هـا اعـم از غـزوات و سـريّه ها نيز جانفشاني ها و فداکاري هاي مولاي متّقيان (ع) زبـان زد عام و خاص است و آنچه به خامه قلم آمد، تنها نمونه هائي اندک از شجاعت و فداکاري عـلي (ع) بـود. آري شـمـشـيـر عـلي (ع) غـم هـا و غـصـه هـاي بـسـيـاري را از دل پيامبر (ص) زدود.

آن حـضـرت در راه خدا، بيشتر از ديگر صحابه، جهاد و کوشش داشت و بدون شک هر کس شجاع تر، مجاهدتر و فداکارتر باشد، از ديگران افضل است. اين درحالي است که تاريخ، حتي يک نمونه از فداکاري يا شجاعت خلفاي قبل از آن حضرت را به ياد ندارد!







  1. الارشاد، شيخ مفيد، ص 39 ـ 40.
  2. ر. ک. تـاريـخ طـبـري، ج 2، ص 514؛ کامل ابن اثير، ج 2، ص 154؛ بحارالانوار، ج 20، ص 112.
  3. سيره حلبي، ج 2، ص 641.
  4. بحارالانوار، ج 31، ص 2.
  5. بحارالانوار، ج 21، ص 26.