امام علي درخشان ترين چهره











امام علي درخشان ترين چهره



قـرن هـا از طـلوع خـورشـيـد بـي غـروب اسلام از غار حَرا مي گذرد. طي قرون گذشته، جامعه اسلامي و مسلمان به مذاهب، گروه ها و دسته جات مختلف تقسيم شده و هر گروهي، آييني خاص از مـنشاء وحي درک نموده و به آن عمل کرده است. علاوه بر تضادهاي گسترده در بين گروه هاي اسلامي، گاه فتواي فقيهان و عملکرد پيروان يک گروه، متناقض ‍ با گروه و حزب ديگر است و بـه راحـتي نمي توان گفت کدام راه صواب و کدام راه خطا در پيش گرفته اند. اما به راحتي مي توان فهميد که عامل اين اختلافات چيست و ريشه تفرقه در کجاست.

آري. بـه سـادگـي روشـن اسـت کـه ريـشـه اخـتـلافـات، بـه حـوادث پـس از ارتحال رسول خدا (ص) بازمي گردد.

بـه يـقـيـن، شـيـوه بـيـان احـکـام و آمـوزش آن از سـوي رسـول گـرامـي اسـلام (ص) بـه گـونـه اي نـبـود که مردمان از سخن، رفتار و کردار ا يشان بـرداشـت هـاي مـتـنـاقـض يـا مـتـضـاد داشـتـه بـاشـنـد و حـضـرتـش سـعـي کامل در ارائه صحيح دستورات دين داشته اند. اما پس از ايشان چه؟

اگر اکنون، پس از قرون و اعصار متمادي، بدون هيچ غرض و جانبداري و گرايش، به حوادث روزهـاي تـلخ پس از ارتحال آن فخر موجودات و اشرف کائنات نظر بيفکنيم، درمي يابيم که رهـبـري جـامـعه امت اسلامي را به عالِم واقعي و درخشان ترين چهره علمي و عملي از ميان پيروان پـيـامـبر و کساني عنان جامعه را در دست گرفتند که نتوانستند از عهده وظيفه سنگين هدايت جامعه بـرآيـنـد. اگـر هـم اکـنـون از هـر صـاحـب خـردي سؤ ال شود که ولايت بر جامعه، پس از رحلت رسول خدا (ص) شايسته چه کسي بود خواهد گفت که جامه حکومت و رهبري جامعه و پيشوايي در امـورمـعـنـوي بـر قـامـت کـسـي بـرازنـده اسـت کـه افـضـل النـاس بـاشـد چـرا کـه بـه حـکـم عقل مقدم داشتن مفضول بر فاضل ناپسند است چنان که قرآن مجيد مي فرمايد:

«اَفـَمـَنْ يـَهـْدي اِلَي الْحـَقِّ اَحـَقُّ اَنْ يـُتَّبـَع اءَمَّنْ لا يـَهـِدّي اِلاّ اَنْ يـُهـْدي فـَمـا لَکـُمْ کـَيـْفـَ تَحْکُمُونَ»[1] .

آيـا آن کـه هـدايـت بـه حـق شـده سزاوار پيروي است يا آن که راه هدايت را نمي داند و خود محتاج هدايتگر است؟ شما را چه مي شود، چگونه داوري مي کنيد؟!

بـه اتـفـاق مـسـلمـانـان، عـلي (ع) پـس از پـيـامـبـر (ص) از هـمـه افـراد امـت اسـلامـي از هـر جهت افـضـل بـود، بـنـابـرايـن رداي خلافت و جانشيني پيامبر (ص) تنها بر قامت او برازنده بود و حـقـيـقـتـاً دنـيـاي اسـلام بـايـد تـاءسـف بـخـورد کـه بـيـسـت و پـنـج سـال دسـت علي (ع) از حکومت و رهبري سياسي جامعه کوتاه شد و مردم از آن مخزن علم و فقاهت و اقـيـانـوس تـقـوا و فـضـيـلت مـحـروم شدند و کساني خلافت و جانشيني پيامبر (ص) را تصاحب کـردنـد، کـه ايـن ردا بـر قـامـتـشـان گـشـاد مـي نـمـود. خـليـفـه اول پس از تکيه بر مسند خلافت مي گويد:

«مـن سـرپـرسـتي شما را به عهده گرفتم در حالي که بهترين شما نيستم، هان آگاه باشيد! اگـر مـن در مـسـيـر صـحـيـح بـودم از مـن متابعت کنيد و اگر کجروي داشتم، مرا راست کنيد و به صـراط مـستقيم برگردانيد؛ زيرا، که مرا شيطاني است که هنگامه غضب عارض شده و مرا از راه راسـت خـارج مـي کـنـد. هـان آگـاه بـاشـيـد! هـنـگـامـي کـه مـرا در حـال غـضـب مشاهده نموديد، از من اجتناب کنيد و به سخنانم گوش نسپاريد تا مبادا تحت تاءثير شيطان شما را به گمراهي بکشانم!»[2] .

خليفه دوّم نيز روزي خطاب به مردم گفت:

«هـيـچ کـس حـق ندارد بيش از مهريه زنان پيامبر (ص) مهريه تعيين کند در غير اين صورت مورد ماءخذه قرار خواهد گرفت!»

در ايـن هـنـگـام زنـي از پـشـت پـرده با استناد به آيه بيست سوره نساء، اشتباه خليفه را به او گوشزد نمود. خليفه چون ديد به خطا رفته، ما في الضمير خود را آشکار کرده و گفت:

«تمام مردم از من داناترند، حتي زنان پرده نشين! اي مردم! تعجب نمي کنيد از امام و خليفه تان کـه در گـفـتـارش دچـار خـطـا و لغـزش مـي گـردد، در حـالي کـه ايـن زن بـه حـقـيـقـت سـخـن مي گويد؟»[3] .

قـضـاوت تـاريخ و آنان که به حقيقت دست يافته و تاريخ را به درستي دريافته اند، در اين موضوع که «چه کسي شايسته رهبري و امامت بود» روشن است. اما براي تبيين مساءله و اين که چگونه جامعه اسلامي دچار تفرقه اي گرديد که هنوز در آتش آن مي سوزد، اين موضوع را به بحث مي گذاريم و اولويت هاي امام علي (ع) براي تصدي مقام خلافت را بررسي مي کنيم.

هـر چـنـد فـضـائل و مـنـاقـب درخشان ترين چهره مسلمانان؛ يعني علي (ع)، منحصر به ده يا صد فضيلت نيست و قابل احصا نمي باشد، چنانکه رسول گرامي اسلام فرمود:

«لَوْ اَنَّ الرِّيـاضَ اَقْلامٌ وَالْبَحْرَ مِدادٌ وَالْجِنَّ حُسّابٌ وَالاِْنْسَ کُتّابٌ ما اَحْصَوْا فَضائِلَ عَلِيِّ بْنِ اَبي طالِبٍ»[4] .

اگر تمام باغ ها قلم گردد و همه درياها مرکّب و کليه جنّها حسابگر وانسان ها نويسنده شوند، توان شمردن فضائل علي بن ابي طالب راندارند!

همچنين رسول گرامي اسلام (ص) خطاب به مولاي متقيان علي (ع) فرمود:

«وَالَّذي نـَفـْسـي بـِيـَدِهِ لَوْ لا اَنْ تـَقـُولَ طـَوائِفُ مـِنْ اُمَّتي فيکَ ما قالَتِ النَّصاري فِي ابْنِ مـَرْيـَمَ، لَقـُلْتُ الْيـَوْمَ فـيـکَ مـَقالاً لا تَمُرَّ بِمَلاَءٍ مِنَ الْمُسْلِمينَ اِلاّ اَخَذُوا التُّرابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَيْکَ لِلْبَرَکَةِ»[5] .

سـوگـند به خدايي که جان من در دست قدرت اوست، اگر نبود اين که گروهي از امت من درباره تـو، مـثـل نـصـاري کـه عـيـسـي را بـه خـدايـي اشـتـبـاه گـرفـتـنـد، غـلو کـنـنـد، در مـورد فضايل و مناقب تو مطالبي مي گفتم که تمام مسلمانان خاک زير پاي تو را توتياي چشم خود مي کردند!

بـنـابـرايـن فـضـايـل و مـنـاقـب مـولاي پـارسـايـان عـلي (ع)، قـابـل شمارش نيست ولي از باب «آب دريا را اگر نتوان کشيد، هم بقدر تشنگي بايد چشيد»، به پاره اي از فضايل و کمالات منحصر به فرد حضرتش اشاره مي کنيم:







  1. يونس (10)، آيه 35.
  2. تاريخ طبري، ج 2، ص 260؛ شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 6، ص 20.
  3. شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 1، ص 181 و 182.
  4. بحارالانوار، ج 38، ص 197.
  5. بحارالانوار، ج 35، ص 315 و 323.