ولايت معنوي











ولايت معنوي



جـهـان هـسـتـي به مثابه يک موجود زنده است. همان طور که موجود زنده بدون روح، زنده نيست، جـهـان هـم بـدون روح کـامـل، سـالم و مـانـدگـار نـخـواهـد بـود. حـال ايـن روح، يـعـنـي پـاک تـريـن، زلال تـريـن و مـقدس ترين عضو، بايد از عالي ترين و بـهـترين جنس باشد. بهترين مخلوق جهانِ هستي، انسان و بهترين انسان ها کساني هستند که به هـيـچ ناپاکي روحي و جسمي نيالوده اند. آري! امامان برترين مخلوق و شفاف ترين آينه تمام نـمـاي خـالق جـهـانند و به مقام «حُجّت خدا» در بين انسان ها رسيده اند. دنيا هرگز از حجّت خدا خالي نبوده و نخواهد بود؛ همان طور که موجودات زنده بدون روح، توان زنده ماندن ندارند.

امـامـان، چـون عـمـود خـيـمـه هـسـتـي، بـاعـث اسـتـواري جـهـان بـوده و بـهـانـه نـزول نـعمات و برکات آسماني هستند. آنان به مقدار فرصتي که يافته اند انوار معنويت بر جـهـانـيـان پراکنده اند. عدالت، شجاعت، صبر، علم، ايثار و... در وجود امامان معصوم (ع) متجلّي اسـت. هـر چـنـد کـه دشـمـنـان از صـبر الهي سوء استفاده کرده و حجّت خداي را به گمان خويش مـحـصـور، مـسـمـوم يـا شـهـيـد نموده اند. امّا خورشيد در پس ابر نيز برکات خود را به زمين مي رساند.

ولايـت و سـرپـرسـتـي مـعـنـوي جـامـعـه بـرعـهـده امـامـان مـعـصـوم (ع) اسـت حـال مـمـکـن است اين ولايت معنوي با حکومت ظاهري هم همراه شود. امام صادق (ع) درباره ضرورت وجود امام در جامعه و ولايت معنوي ايشان بر جامعه، چنين مي فرمايد:

«لَوْ خَلَتِ الاَْرْضُ طَرْفَةَ عَيْنٍ مِنْ حُجَّةٍ لَساخَتْ بِاَهْلِها»[1] .

اگر زمين يک چشم بر هم زدن، از حجّت خدا خالي بماند، اهلش رافرو خواهد برد.

همچنين آن حضرت فرمود:

«لَوْ لَمْ يَبْقَ فِي الاَْرْضِ اِلاّ اِثْنانِ لَکانَ اَحَدَهُمَا الْحُجَّةُ»[2] .

اگر بر فرض روي زمين دو نفر باشند، بايد يکي از آنان امام و حجّت باشد.

وجـود رهـبـر و والي بـراي جـامـعـه اسـلامـي در هـمـه مـقـاطـع تـاريـخـي ضـرورت دارد و هـر عـقـل سليمي حکم مي کند که بر خداوند لازم است پس از پيامبر (ص) براي اداره جامعه اسلامي، حفظ دين و شريعت از تحريف و تفسير و تبيين دين، امام و رهبري براي جامعه اسلامي معين نمايد. بـنـابراين تعيين امام معصوم (ع) به ولايت و سرپرستي جامعه اسلامي به انتخاب مردم نيست، گر چه همراهي و بيعت مردم با امام معصوم (ع)، در تحقق عملي حکومت وي نقش به سزايي دارد.







  1. بحارالانوار، ج 23، ص 29.
  2. بحارالانوار، ج 23، ص 23.