روايات زنان تابعي و. ..











روايات زنان تابعي و. ..



در ميان روايات غدير روايتي با ده سند به چشم مي خورد که همه راويانش زن هستند. نام اين بانوان چنين است:

1. الشيخة ام محمد زينب ابنة احمد بن عبدالرحيم المقدسيه.

2. فاطمه دختر امام موسي بن جعفر(ع)

3. زينب دختر امام موسي بن جعفر(ع)

4. ام کلثوم دختر امام موسي بن جعفر(ع)

5. فاطمه دختر جعفر بن محمد الصادق(ع)

6. فاطمه دختر محمد بن علي(ع)

7. فاطمه دختر علي بن الحسين(ع)

8. فاطمه دختر حسين بن علي(ع)

9. سکينه دختر حسين بن علي(ع)

10. ام کلثوم دختر فاطمه زهرا(س)

اين گروه از فاطمه زهرا(سلام الله عليها) نقل کرده اند که حضرت فرمود:

«انسيتم قول رسول الله(ص) يوم غدير خم، من کنت مولاه فعلي مولاه و قوله انت مني بمنزلة هارون من موسي عليهما السلام.»[1] .

آيا سخن رسول خدا(ص) در روز غدير را فراموش کرديد، که فرمود: هر که من مولاي او هستم علي مولاي اوست. و [آيا] گفتارش را [فراموش کرديد که فرمود]: [اي علي،] جايگاه تو در برابر من مانند جايگاه هارون در برابر موسي است.

11. عايشه بنت سعد

عايشه بيشتر روايتهايش را از پدرش سعد[2] بن ابي وقاص نقل مي کند و نزد ابن حجر از راويان موثق به شمار مي رود.[3] او روايت غدير را، از زبان پدرش چنين بازگو مي کند:

«کنا مع رسول الله(ص) بطريق مکة و هو متوجه اليها (کذا في النسخ و الصحيح و هو: متوجه الي المدينه) فلما بلغ غدير خم وقف للناس ثم رد من تبعه و لحقه من تخلف فلما اجتمع الناس اليه قال: ايها الناس من وليکم؟ قالوا: الله و رسوله. ثلاثا ثم اخذ بيد علي فاقامه ثم قال «من کان الله و رسوله وليه فهذا وليه اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه ».[4] .

با رسول خدا در راه مکه بوديم و او به سوي مکه توجه داشت. (در نسخه هاي صحيح مي خوانيم که به مدينه توجه داشت.) وقتي به غدير خم رسيد، ايستاد آنان که جلو بودند بازگشتند و آنان که عقب مانده بودند، رسيدند. مردم پيرامونش گردآمدند و حضرت فرمود:

اي مردم، سرپرست شما کيست؟ حاضران سه بار گفتند: خدا و پيامبرش. آنگاه دست علي را بلند کرد و فرمود: هر که خدا و رسول او سرپرستش هستند، اين سرپرست اوست. خدايا، هر که او را دوست دارد، دوست بدار و آن که با او دشمني مي ورزد، دشمن بدار.

عايشه بنت سعد حديث ديگري نيز از پدرش روايت کرده، که ولايت علي(ع) را آشکار مي سازد:

«سمعت ابي يقول: سمعت رسول الله(ص) يوم الجحفه فاخذ بيد علي فخطب فحمد الله و اثني عليه ثم قال: ايها الناس اني وليکم قالوا صدقت يا رسول الله ثم اخذ بيد علي فرفعها فقال: هذا وليي و يؤدي عني ديني و انا موالي من والاه و معادي من عاداه.»[5] .

شنيدم پدرم گفت که، رسول خدا(ص) در روز جحفه دست علي(ع) را گرفت، سپس خطبه خواند، خداي را سپاس گفت، ستايش کرد و فرمود: اي مردم، من ولي شما هستم. گفتند: راست گفتي، اي رسول خدا(ص). سپس دست علي را گرفت و بالا برد و فرمود: اين جانشين من است و دين مرا ادا مي کند. من دوست دار کسي هستم که او را دوست بدارد و دشمن کسي هستم که با او دشمني ورزد.

12. دارميه حجونيه کنانيه

او از شيعيان معروف و بسيار مشهور حضرت اميرمؤمنان بوده به نحوي که آوازه اش تا بدان حد پيچيده بود که معاويه موقع ورود به مکه از وي سراغ گرفت اين موضوع خود به خوبي مي تواند نمايانگر فعاليتهاي مؤثر و ارزنده اين بانوي شيعه و محب اهل بيت باشد (ما تنها به آن بخش از سخنان وي که مربوط به غدير مي شود مي پردازيم)[6] آنچه از گفتگوي او و معاويه بر جاي مانده است را زمخشري در کتاب «ربيع الابرار» چنين باز مي گويد:

سالي معاويه به حج رفت و از زني که به نام دارميه حجونيه، که سياه چهره و تنومند بود، سراغ گرفت وقتي او را نزد معاويه آوردند، پرسيد: اي دختر حام، چگونه اي؟

گفت: خوبم، حام نيستم، از قبيله بني کنانم.

گفت: راست گفتي، آيا مي داني چرا تو را فرا خواندم؟

- سبحان الله! من غيب نمي دانم.

- خواستم بپرسم چرا علي را دوست داري و با من دشمني مي ورزي؟

- آيا از پاسخ معافم مي داري؟

- نه.

- حال که نمي پذيري مي گويم من علي را به خاطر عدالتش و تقسيم يکسانش دوست داشتم و با تو دشمني مي ورزم چون با آن که براي حکومت از تو سزاوارتر بود، جنگيدي و در پي چيزي برآمدي که براي تو نيست. با علي دوستي ورزيدم به خاطر ولايتي که رسول خدا(ص)، در روز غدير خم در مقابل چشم تو، براي او اقرار گرفت، به خاطر آنکه به بيچارگان محبت مي ورزيد و دينداران را بزرگ مي داشت و. ...[7] .

13. حسنيه

او در خانه امام صادق(ع) پرورش يافته بود و از شاگردان مکتب وي شمرده مي شد.[8] حسنيه، با استعداد سرشارش، در مناظرات مختلف، که توسط هارون الرشيد ترتيب داده مي شد، شرکت جسته و از مقام ولايت دفاع مي کرد. در يکي از اين مناظره ها از فردي، که ابراهيم خوانده مي شد، پرسيد: آيا در هيچ جاي تفاسير شما آمده است که در حجة الوداع رسول خدا(ص) به امر پروردگار، در غدير خم، فرود آمده، اين آيه را: (يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالتک). با بيمناکي براي مردم تلاوت کرد و سپس آيه والله يعصمک من الناس نازل شد و [آيا در تفاسير شما آمده است که پس از نزول «والله يعصمک من الناس » پيامبر خدا دست علي بن ابي طالب را گرفت بر منبري، که از جهاز شتر ساخته بودند، برآمد و گفت: من کنت مولاه فعلي مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله و العن من ظلمه. آنگاه، اين آيه نازل شد: «اليوم اکملت لکم دينکم و اتممت عليکم نعمتي و رضيت لکم الاسلام دينا. »

ابراهيم سر به زير افکند، حسنيه علماء را مخاطب ساخت و آنان را به جان هارون سوگند داد. حاضران، که خود را در مقابل هارون الرشيد مي ديدند، لب به تاييد گشودند. ابو يوسف گفت: بيشتر صحابه و مفسران تصريح کرده اند که اين آيه در باره علي بن ابي طالب نازل شده است و حديث من کنت مولاه فعلي مولاه نيز مشهود است.

حسنيه پرسيد در باره «انما وليکم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يوتون الزکوة و هم راکعون » چه مي گوييد؟ ابو يوسف گفت: به اجماع امت در باره علي بن ابي طالب است.

آنگاه حسنيه با شگفتي پرسيد:. .. احکام و نصوص الهي را وا مي نهيد و بيعت روز غدير را ناديده مي گيريد؟![9] .

14. عميرة بنت سعد بن مالک

او نيز از تابعين شمرده مي شود. عميره، اهل مدينه و خواهر سهل ام رفاعه ابن مبشر بود. او از راويان حديث غدير است و در سلسله سند حديث «مناشده » اميرمؤمنان(ع) قرار دارد.

15. ام المجتبي علويه

او حديث غدير را از عدي بن ثابت نقل کرده است و ابن عساکر در تاريخ خود از حديث وي ياد مي کند.[10] .

16. فاطمه بنت علي بن ابي طالب(ع)

او دختر علي بن ابي طالب(ع) است و مادرش ام ولد مي باشد. برقي در رجال خود وي را از راويان امام حسن(ع) مي داند[11] و در تهذيب الاحکام از راويان اميرمؤمنان(ع)، ابي حنيفه، اسماء بنت عميس[12] شمرده شده است. حديث منزلت[13] و ردالشمس[14] از جمله روايات اوست. وي حديث غدير را از ام سلمه نقل نموده است.[15] .

«اشهد الله تعالي لقد سمعته يقول: علي خير من اخلفه فيکم و هو الامام و الخليفة بعدي و سبطاي و تسعة من صلب ائمة ابرار لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادين مهديين و لئن خالفتموهم ليکون الاختلاف فيکم الي يوم القيمة ».









  1. روايت فوق را حافظ بزرگ ابوموسي مديني در کتاب خود آورده است. او مي گويد: اين حديث سلسله دار است. زيرا هر يک از فاطمه ها از عمه خود روايت کرده اند و اين روايت پنج خواهر برادر است که هر يک از ديگري نقل کرده اند. رک: اسني المطالب في مناقب علي بن ابي طالب »، شمس الدين ابوالخير الجزري، ص 32 احقاق الحق، ج 21، ص 26 و27 بحارالانوار، ج 36، ص 353 عوالم، ج 11، ص 444 اثبات الهدي، ج 2، ص 553 و ج 3، ص 127 اعلام النساء المؤمنات، ص 578 و مسند فاطمه معصومه(سلام الله عليها)، سيد علي رضا سيد کباري، ص 56 (چاپ نشده).
  2. ابواسحاق سعد بن ابي وقاص در سال 54 - 58 و عايشه بنت سعد در سال 117 وفات يافتند. نسايي روايت وي را نقل کرده است. به خصائص نسايي، ص 3 مراجعه شود.
  3. التقريب، ابن حجر، ص 473.
  4. الغدير، ج 1، ص 38- 41 خصائص نسائي، ص 18 و 25.

    عايشه بنت سعد احاديث ديگري راجع به فضايل اميرمؤمنان دارد به اسني المطالب، ص 52 و ملحقات احقاق الحق، ص 189 و 190 رجوع کنيد.

  5. الغدير، ج 1، ص 38 - 41.
  6. دارميه حجونيه از زنان فاضل، خردمند و فصيح بود. او استدلالي قوي داشت و در خط ولايت استوار بود. روايت او را ابن عبدربه در عقد الفريد از سهل بن ابي سهل تميمي از پدرش نقل کرده است.(عقد الفريد، ج 1، ص 352 بلاغات النساء، ص 72).
  7. متن کامل مباحثه دارميه حجونيه را در کتب ذيل بخوانيد:

    بلاغات النساء، ص 72 العقد الفريد، ج 1، ص 162 صبح الاعشي، ج 1، ص 259 الغدير، ج 1، ص 209 اعلام النساء المؤمنات، ص 333 اعيان الشيعه، ج 6، ص 364.

  8. رياض العلماء، ج 5، ص 704. او فاضل، عالم، مدقق و آگاه به اخبار و آثار بود.
  9. اين متن در حلية المتقين، بخش مناظرات حسنيه، ذکر شده است. در باره موضوع مناظره حسنيه اختلاف است. سيد محسن امين در اعيان الشيعه، ذيل کلمه «حسنيه » مي گويد: اين [مناظره] از اختراعات ابوالفتوح رازي است. مرحوم خوانساري در روضات الجنات اين مناظره را ذکر کرده است و شيخ آقابزرگ در ذريعه مي نويسد:

    الحسنيه: رسالة في الامامة تنسب الي مؤلفها و هو بعض الجواري من بنات الشيعة فيها مناظراتها مع علماء المخالفين في عصر هارون الرشيد. (الذريعه، ج 7، ص 200، رقم 89 نقل از اعلام النساء، ص 300 تا 301). براي تحقيق بيشتر در باره شخصيت حسنيه به تنقيح المقال، ج 3، ص 247 رياض العلماء، ج 5، ص 407 روضات الجنات، ج 1، ص 153 الذريعة، ج 7، ص 200 و ج 4، ص 97 و ج 25، ص 296 و ج 5، ص 105 و 145 و 161 من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 75. معجم رجال الحديث، ج 23، ص 187 رجوع کنيد. خلاصه اي از مطالب کتب فوق در اعلام النساء ص 300 تا 302 آمده است.

  10. الغدير، ج 1، ص 70.
  11. پيام غدير، عذرا انصاري، ايشان روايت را از تاريخ دمشق، باب تاريخي علي بن ابي طالب(ع) ص 51 نقل نموده اند.
  12. رجال برقي، ص 60 معجم رجال الحديث، ج 23، ص 197، رقم 15659.
  13. تهذيب التهذيب، ج 12، ص 470.
  14. اعيان الشيعة، ج 8، ص 39 - ملحقات احقاق الحق ص 262.
  15. همان، ص 54.