مراسم تبريك و تهنيت











مراسم تبريک و تهنيت



پـيـامـبـر اکرم (ص) پس از اتمام خطبه از منبر پايين آمد و در خيمه اي نشست و فرمود تا علي (ع) درخـيـمه اي ديگر بنشيند آنگاه دستور داد تمام اصحاب براي عرض تبريک به ديدار اميرالمؤمنين بشتابند و مقام ولايتش را تبريک گويند.

نويسنده کتاب تاريخ روضة الصفا پس از نقل جريان غدير مي نويسد:

پس فرود آمد و در خيمه خاص بنشست و فرمود که اميرالمؤمنين علي (ع) در خيمه ديگربنشيند بعد از آن طبقات خلايق را امر کرد به خيمه علي (ع) رفتند و زبان به تهنيت آن حضرت گشادند و چـون مـردم از اين امر فارغ شدند، امهات[1] ، به فرموده خواجه کاينات نزد علي (ع) رفته او را تهنيت گفتند[2] .

و در تاريخ حبيب السير پس از نقل حديث غدير چنين آمده است:

پس اميرالمؤمنين علي ـ کرم اللّه وجهه ـ به موجب فرموده حضرت رسالت (ص) در خيمه نشست تا طوايف خلايق به ملازمتش رفته لوازم تهنيت به تقديم رساندند و از جمله اصحاب عمر بن الخطاب ـ رضي اللّه عنه ـ جناب ولايت را گفت: بخ بخ يابن ابي طالب اصبحت مولاي ومولي کل مؤمن و مؤمنة،[3] .

يـعـنـي خـوشـا حـال تو اي پسر ابوطالب! بامداد کردي در وقتي که مولاي من و مولاي هر مؤمن ومـؤمـنـه بـودي بـعـد از آن امـهـات مـؤمـنـيـن بـر حـسـب اشـارت سـيد المرسلين به خيمه اميرالمؤمنين (ع) رفته شرط تهنيت به جاي آوردند.

مـرحـوم طـبرسي مفسر و محدث نامي اماميه نيز عين اين مطلب را در کتاب اعلام الوري روايت کرده است[4] .

هـمـه اصـحـاب دوبـاره با پيامبر بيعت کردند و همزمان با علي (ع) نيز بيعت کردند اولين کساني کـه دسـت بـر دسـت پيامبر(ص) و علي (ع) نهادند ابوبکر، عمر، عثمان طلحه و زبير بودند[5] هـمـان طور که پيش از اين گفتيم عمر براي تبريک و شاد باش جمله اي را به کاربرد که در تاريخ مـانـدگـار شـد او گفت:بخ ‌بخ يابن ابي طالب، اصبحت، مولاي و مولا کل مؤمن و مؤمنه[6] شمار بسياري از محدثان اهل سنت اين جمله را از اصحاب رسول خدا (ص) که در آنجا حاضر بوده و ايـن جـمـله را از زبان عمر شنيده اند، نقل کرده اند از جمله کساني که اين جمله را روايت کرده اند ابن عباس، ابوهريره، برا بن عازب، زيد بن ارقم، سعد بن ابي وقاص، ابوسعيد خدري و انس بن مالک را مي توان نام برد.

مرحوم علامه اميني در کتاب الغدير شصت نفر از دانشمندان اهل سنت را نام مي برد که اين روايت رادر کتب خود آورده اند[7] و بعضي آن را به ابوبکر نيز نسبت داده اند.

آنـگـاه حـسان بن ثابت، شاعر نامي زمان خود برخاسته عرض کرد: «يا رسول اللّه! اجازه مي خواهم درحضور شما چند بيت درباره علي (ع) بگويم».

فرمود: با برکت الهي بگو:

حسان بر بلندي رفت و چنين سرود:


يناديهم يوم الغدير نبيهم
بخم و اسمع بالرسول مناديا


فقال فمن مولاکم و نبيکم؟
فقالوا و لم يبدو اهناک التعاميا


الهک مولانا و انت نبينا
و لم تلق منا في الولاية عاصيا


فقال له قم يا علي فانني
رضيتک من بعدي اماما و هاديا


فمن کنت مولاه فهذا وليه
فکونوا له اتباع صدق مواليا


هناک دعا اللهم وال وليه
و کن للذي عادي عليا معاديا[8] .


يعني:

ـ پـيـامـبـر مـسـلمانان در روز غدير با آواز رسا آنان را فرا خواند، و شگفتا! که چگونه فرستاده خدا فرياد مي کرد.

ـ پس گفت: مولي و سرپرست و پيامبر شما کيست؟

در آنجا همه بدون هيچ ابهامي گفتند:

ـ خـداي تو مولاي ماست و تو پيامبر ما هستي و هيچيک از ما را نخواهي ديد که درباره امر ولايت، تو را عصيان و مخالفت کند.

ـ و آنگاه به علي (ع) گفت: يا علي برخيز که من تو را براي امامت و رهبري پس از خود برگزيدم.

ـ پـس هـرکـس را کـه مـن رهـبـر و سـرپـرست اويم، همانا اين علي سرپرست اوست پس براي او پيرواني صادق و دوستدار باشيد.

ـ و در آنـجـا دعـا کـرد: خـداونـدا دوست علي را دوست بدار و با آن کس که با علي دشمني کند، دشمن باش.









  1. مـنـظـور همسران رسول خدا (ص) است که به امهات المؤمنين يعني مادران مؤمنان ملقب بوده اند.
  2. تاريخ روضه الصفا، ج 1، ص 541.
  3. تاريخ حبيب السير، ج 1، ص 411.
  4. اعلام الوري باعلام الهدي، ص 133.
  5. الغدير، ج 1، ص 270، نقل از کتاب الولاية، تاليف محمد بن جرير طبري، و مناقب علي بن ابي طالب، تاليف احمد بن محمد طبري مشهور به خليلي.
  6. فرائد السحطين، ج 1، ص 65، باب 9، حديث 31 و 32 و ص 71، باب 11، احديث 38.
  7. الغدير، ج 1، ص 272 تا ص 283.
  8. فـرائد الـسـحـطـيـن، ج 1، ص 73، باب 12، حديث 39 و 40، و مقتل خوارزمي، ج 1، ص 47، و تذکرة الخواص، ص 39.