سابقه عيد غدير در ميان مسلمانان











سابقه عيد غدير در ميان مسلمانان



اگـر عـيـد بـه مـعناي بازگشت خاطره تحولات بزرگ در زندگي بشر باشد، در ميزان فرهنگ اسـلامـي، روزغـدير، شايسته آن است که به عنوان بزرگترين عيد بشر به ويژه مسلمانان گرامي داشته شود زيرا بزرگترين تحول عمر بشر در اين روز رخ داده، و چنانکه از زبان روايات شنيديم در اين روز دين کامل و سعادت بشر تضمين شده است.

هـمـه اديـان آسـمـاني، مقدمه دين اسلامند و اسلام در روز غدير کامل شده و خداوند عالم آن را براي بشر پسنديده است.

اليوم اکملت لکم دينکم و اتممت عليکم نعمتي و رضيت لکم الاسلام دينا[1] .

و هـيـچ رخـدادي بـه اندازه کامل شدن دين در زندگي نوع انسان تاثيرگذار نيست، و به همين جـهـت هـيـچ روزي مـانند روز غدير مناسب جشن و سرور نيست و درست به همين دليل، پيامبر اکرم (ص) خود اين روز را عيد اعلام کرده مسلمانان را فرمود تا به او تهنيت گويند.

فرمود: هنئوني، هنئوني ان اللّه تعالي خصني بالنبوة و خص اهل بيتي بالامامة،[2] .

به من تهنيت گوييد، به من تهنيت گوييد خداي تعالي مرا به نبوت، و خاندانم را به امامت ويژگي داد.

و همان حضرت فرمود:

يوم الغدير افضل اعياد امتي و هو اليوم الذي امرني اللّه تعالي ذکره بنصب اخي علي بن ابيطالب علما لا متي يهتدون به من بعدي و هو اليوم الذي اکمل اللّه فيه الدين و اتم علي امتي فيه النعمة و رضي لهم الا سلام دينا،[3] .

روز غدير، برترين اعيادامت من است آن، روزي است که خداي تعالي مرا مامور کرد، برادرم علي بن ابـي طـالـب را چون نشانه اي براي امتم نصب کنم، تا پس از من بدو راه يابند، و آن، روزي است که خداوند دين مرا کامل و نعمتش را بر امت من تمام نمود و راضي شد که اسلام دين آنها باشد.

بنابراين، توجه به روز غدير به عنوان يک عيد اسلامي، ريشه در زمان حيات پيامبر اکرم (ص) دارد، وپـيـامـبر اکرم (ص) که اين روز را عيد اعلام کرده در حقيقت مؤسس اين عيد است پس از پيامبر اکرم (ص)، ائمه اطهار نيز به اين روز به عنوان عيد توجه ويژه داشتند اميرالمؤمنين علي (ع) در روز جمعه اي که باعيد غدير مصادف شده بود، خطبه اي ايراد کرده، ضمن آن فرمودند:

خـدايـتـان رحمت کند! امروز در معاش خانواده هايتان توسعه دهيد، و به برادرانتان نيکي کنيد، و بـه خـاطـر ايـن نـعـمـت پـيـوسـتـه کـه خدايتان عطا کرده شکر او را به جاي آريد با هم باشيد تا خـداپراکندگي هايتان را جمع کند به هم نيکي کنيد تا خدا به اين الفت و اجتماعتان رحمت آورد وچـنـانـکه خدا بر شما منت نهاده، ثواب اين عيد را چندين برابر اعياد ديگر قرار داده از نعمت هاي او بـه هـم هـديـه کنيد نيکي در اين روز مال را افزايش مي دهد و عمر را طولاني مي کند مهرباني دراين روز رحمت و عطوفت خدا را جلب مي کند[4] .

هـمـان طـور که مي دانيم در زمان خلافت اميرالمؤمنين (ع) بسياري از اصحاب پيامبر اکرم (ص) حـضـورداشـتـنـد، و ايـن کلام را مي شنيدند، اگر اين عيد نزد ايشان مسلم نبود، به حتم زبان به اعتراض مي گشودند.

پـس از امـيـرالـمـؤمـنين (ع) تا آنجا که راويان حديث، موفق به ثبت آثار شده اند، همه ائمه به اين روزتوجه ويژه داشته، آن را عيد مي دانسته و گرامي داشته اند در اين روز خود روزه مي داشتند، و اصحاب ووابستگان خويش را به روزه مي فرمودند.

ثقة الاسلام کليني، در کافي از سالم روايت کرده است:

به امام صادق (ع) عرض کردم: آيا مسلمانان جز جمعه و فطر واضحي عيد ديگري دارند؟.

فرمود: آري، بزرگترين عيد.

گفتم: چه روزي است؟.

فرمود: روزي که رسول خدا (ص) اميرالمؤمنين (ع) را به ولايت نصب کرد و فرمود:

من کنت مولاه فعلي مولاه[5] .

و از حسن بن راشد نيز روايت مي کند که از امام صادق (ع) پرسيدم:

فـدايـت شـوم! آيـا مـسلمانان جز فطر واضحي عيدي دارند؟

فرمود: آري بزرگتر و شريفتر از آن دوگـفـتم: چه روزي است؟

فرمود: روزي که اميرالمؤمنين به ولايت منصوب شد گفتم: فدايت شـوم در ايـن روز چـه بايد بکنيم؟

فرمود: روزه بگير و بر محمد و آل محمد درود فراوان بفرست و ازکـسـانـي کـه بـه آنـهـا ظـلم کردند، اظهار بيزاري کن پيامبران الهي به جانشينان خود دستور مـي دادنـد روز تـعيين جانشين را عيد بگيرند گفتم: کسي که در اين روز روزه بگيرد چه پاداشي دارد؟

فرمود: معادل شصت ماه روزه[6] .

همچنين فرات بن ابراهيم در کتاب تفسير نقل مي کند که از امام صادق سؤال شد: آيا مسلمين برتر ازفـطـر واضحي و روز جمعه و عرفه عيدي دارند فرمود: آري برتر از آنها، بزرگتر از آنها و در نزد خـدا شـريـفتراز همه آنها، و آن همان روزي است که خدا دينش را کامل کرد، و بر پيامبرش چنين نازل کرد: اليوم اکملت لکم دينکم و اتممت عليکم نعمتي و رضيت لکم الاسلام دينا.

راوي گفت: آن چه روزي است؟.

فـرمـود: «پـيـامبران بني اسرائيل هميشه روز تعيين جانشين را عيد مي گرفتند و عيد مسلمين روزي است که رسول خدا (ص) علي (ع) را به ولايت نصب کرد و آياتي از قرآن در شانش نازل کرد و دين راکامل کرد و نعمتش را بر مؤمنين تمام کرد»[7] .

هـمچنين فرمود: «اين روز روز عبادت و نماز و شادي و سپاسگزاري است چون خدا نعمت ولايت مارا به شما بخشيد من دوست دارم، شما در اين روز روزه بگيريد»[8] .

در روايـتـي از فـياض بن محمد بن عمر طوسي است، که در روز غدير خدمت امام رضا (ع) رسيدم ديـدم حـضـرت عـده اي از ياران خويش را براي افطار در خانه خود نگهداشته و هدايايي که شامل لـبـاس و حـتـي کفش و انگشتر مي شد، به خانه هايشان فرستاده است در خانه حضرت و اطرافيان اوحـالتي ديگر بود مستخدمان حضرت را ديدم که همه چيز خود را نو کرده و حتي ابزاري را که در روزهاي ديگر به کار مي بردند نو کرده اند و آن حضرت درباره فضيلت و شرف آن روز سخن مي راند[9] .

از ايـن گذشته از تاريخ استفاده مي شود که مسلمانان در طول دورانهاي مختلف به اين روز توجه داشته و آن را عيد مي گرفته اند.

ابوريحان بيروني در کتاب الاثارالباقيه نوشته است:

روز هـيـجـدهـم، عـيـد غـدير خم مي باشد و آن نام منزلي است که پيغمبر پس از حجة الوداع در آنـجـافـرود آمد و جهاز شتران را جمع کرد و بازوي علي بن ابي طالب را گرفت و از آن جهازها بالا رفت وفرمود: هر کس را که من مولا باشم، علي مولاي اوست[10] .

و مـسـعـودي در کتاب التنبيه والاشراف مي نويسد: «فرزندان و شيعيان علي (ع) اين روز را بزرگ مي شمرند»[11] .

و ابن طلحه شافعي در کتاب مطالب السؤول مي نويسد:

و ايـن روز، روز غـديـر خـم نـاميده شد و روز عيد شد چون وقتي است که رسول خدا (ص) او را به منزلت بلندي منصوب فرمود و از ميان تمام مردم فقط او را به اين شرافت نايل کرد[12] .

ثعالبي در ثمار القلوب، شب غدير را در زمره مناسبت هاي خاص ذکر کرده مي نويسد:

شب غدير همان شبي است، که رسول خدا (ص) در فرداي آن در غدير خم بر پالان شتران خطبه اي خـوانـد و فرمود: من کنت مولاه فعلي مولاه اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه من نصره و اخذل من خذله شيعيان اين شب را گرامي داشته آن را به عبادت زنده مي دارند[13] .

همچنين ابن خلکان در شرح حال المستعلي فاطمي پسر المستنصر مي نويسد:

در روز عـيـد غـديـر يعني هيجدهم ماه ذي الحجه سال چهارصد و هشتاد و هفت، مردم بااو بيعت کردند[14] .

و در شرح حال المستنصر فاطمي مي نويسد:

او در شب پنج شنبه دوازده شب از ذي الحجه باقيمانده از سال چهارصد و هشتاد و هفت وفات کرد و اين شب همان شب عيد غدير يعني هيجدهم ذي الحجه يعني عيد غدير خم است[15] .

چـنـانـکـه در اخـبـار و روايـات و کـلـمـات مـورخان ديديم، روز غدير از آخرين سال عمر شريف نـبـي مـکـرم اسـلام (ص) يعني همان سالي که علي (ع) را به خلافت منصوب فرمود به عنوان عيد شـناخته شده و ازهمان سال و همان صحرا پا به پاي مسلمين در طول زمان و گستره کشورهاي اسلامي پيش رفته است.

از نـظـر تاريخي، اين روز در زمان امام صادق (ع) متوفاي سال 148، در زمان امام رضا (ع) متوفاي سـال203، در زمـان غـيبت صغرا که فرات ابن ابراهيم کوفي و کليني رازي مي زيسته اند، در زمان مـسعودي متوفاي سال 345، ثعالبي نيشابوري، متوفاي سال 429 و ابوريحان بيروني متوفاي سال 430، در زمـان ابـن طلحه شافعي متوفاي 654، و ابن خلکان، متوفاي 681 هجري قمري به عنوان عيد شناخته شده بود.

از نـظـر گـسـتـره جـغـرافـيـايـي در مـنـاطـق شرقي جهان اسلام، يعني ماورا النهر محلي که ابوريحان مي زيسته، و نيشابور که محل تولد ثعالبي است، تا ري که زادگاه و اقامتگاه کليني است، و تا بغداد که محل تولد و رشد مسعودي است، تا حلب که محل زندگي و وفات ابن طلحه شافعي و مـصـر کـه مـحـل زنـدگـي و وفات ابن خلکان است، مردم به اين عيد توجه داشته و آن را جشن مـي گـرفـته اند اين در صورتي است که فرض کنيم هر يک از اين بزرگان از محيط زندگي خود خـبـر داده انـد، در حـالـي کـه مي دانيم اولا بعضي از آنها چون مسعودي و بيروني اکثر کشورهاي اسلامي را گشته اند، ثانيا در نوشته هاي ايشان از اين روز به عنوان عيد مسلمين ياد شده است.









  1. سـوره مائده، آيه 3 به طوري که ابن مغازلي در مناقب، ص 19، فرائد السحطين، ج1 ، ص 73، بـاب 12، حـديـث 39 و 40 روايت کرده اند، اين آيه در روز غدير بعد از نصب اميرالمؤمنين (ع) نازل شده است.
  2. الغدير، ج 1، ص 274 به نقل از مشرف المصطفي تاليف ابوسعيد خرگوشي نيشابوري، متوفي 407.
  3. الغدير، ج 1، ص 283، و اقبال الاعمال، ص 466 (مستند از اهل سنت).
  4. الغدير، ج 1، ص 284 و اقبال الاعمال، ص 463.
  5. فروع کافي، ج 2، ص 148 باب صيام الترغيب، حديث 3.
  6. فروع کافي، ج 2، ص 148 باب صيام الترغيب، حديث 1.
  7. تفسير فرات، ص 118.
  8. تفسير فرات، ص 118.
  9. مصباح المتهجد، ص 752.
  10. ترجمه آثار الباقيه، ص 460.
  11. التنبيه و الاشراف، ص 221.
  12. مطالب السؤول، ص 16، سطر 10.
  13. ثمارالقلوب، ص 636.
  14. وفيات الاعيان، ج 1، ص 180.
  15. وفيات الاعيان، ج 5، ص 230.