زهد











زهد



خـليفه و جانشين رسول خدا در جامعه اسلامي در راس هرم قدرت قرار دارد تمام ثروتهاي ملي و امـوال عـمـومي در اختيار اوست، و هموست که مي تواند به هر صورتي در اين اموال دخل و تصرف کـنـد انـدکـي گرايش به دنيا کافي است که رهبر جامعه اسلامي را از طريق عدل و انصاف خارج کـرده به سوء استفاده ازقدرت و موقعيت خود، زياده طلبي و مال اندوزي کشاند جامعه اسلامي در ايـن بـاب تـجربه هاي تلخي دارد افراد زيادي به نام خليفه رسول خدا بر مسند رهبري جامعه تکيه زدنـد، ولـي بـا مـردم بـه شـيوه قيصر وکسري رفتار کردند بنابراين يکي از صفاتي که براي رهبر جامعه اسلامي ضروري و اجتناب ناپذير است،زهد و بي رغبتي به دنياست.

صفت زهد در وجود مقدس اميرالمؤمنين علي (ع) چنان است که پيامبر اکرم (ص) فرمود:

يـا عـلي ان اللّه قد زينک بزينة لم يزين العباد بزينة احب منها و هي زينة الا برار عند اللّه و هي الزهد في الدنيا فجعلک لا ترز من الدنيا شيئا و لا ترز الدنيا منک شيئا،[1] .

اي عـلـي! خـداونـد تـرا زينتي داده که محبوبتر از آن، زينتي به بندگانش نداده است و آن زينت نـيـکـان اسـت، که همان زهد در دنياست خداوند تو را چنان آفريد که از دنيا بهره اي نداري و دنيا چيزي از تو نمي کاهد.

زهـد آن حـضـرت چه در زمان خلافت و چه پيش از آن، چنان ظهوري داشت که اسطوره ها آفريد اينک به چند نمونه از تجلي زهد و بي اعتنايي آن امام همام به دنيا و مظاهر آن اشاره مي کنيم.

امـيـرالـمـؤمـنين علي (ع) در زمان خلافت خود و در حالي که تمام ثروتهاي جامعه اسلامي را در اخـتـيـارداشـت، لـباس وصله دار مي پوشيد،[2] نان خشک و غذاي ساده مي خورد، و معاش خانواده خود را ازدست رنج خود اداره مي کرد.

سـويـد بـن غـفـلة مي گويد: «در دارالاماره، خدمت علي بن ابي طالب (ع) رسيدم ديدم حضرت نـشـسته وکاسه اي شير ترش که بوي ترشي آن از دور به مشام مي رسد، پيش رو دارد و تکه اي نان خـشـک در دسـت گـرفـته که تکه هاي پوست جو در سطح آن به چشم مي خورد نان را با دست و گـاهي با کمک زانو تکه تکه مي کند و در شير مي اندازد وقتي مرا ديد فرمود: نزديک بيا و از غذاي مـا بـخـور مـن عـرض کـردم: روزه دارم فرمود: از رسول خدا شنيدم که هر کس به خاطر روزه از خـوردن آنـچـه مـيل دارد چشم بپوشد بر خداسزاوار است که از طعام و شراب بهشت بهره مندش کند».

سـويـد مـي گـويـد: «کـنيز حضرت آنجا ايستاده بود به او گفتم چرا در حق اين پيرمرد، از خدا نـمـي ترسيد؟

چرا آرد نانش را صافي نمي کنيد و اين دانه هاي درشت را از آن نمي گيريد؟

گفت: حـضـرت بـه مـا دسـتور داده است هيچ گاه آرد نانش را الک نکنيم حضرت متوجه صحبت ما شد فـرمود: به او چه مي گويي؟

من سخن خود را براي او باز گفتم حضرت در پاسخ من فرمود: پدر و مـادرم فداي آنکه هيچ گاه آرد نانش الک نشد و هرگز سه روز پي درپي خود را از نان گندم سير نکرد، تا خدايش به نزد خويش برد»[3] .

منظور حضرت از اين کلام اشاره به سيره رسول مکرم اسلام است.

ديگري مي گويد: «در روز عيد قربان، خدمت اميرالمؤمنين علي (ع) رسيدم حضرت، آبگوشتي به ما تعارف کرد گفتم: با اين همه نعمت که خدا عنايت کرده خوب بود گوشت اردک برايمان فراهم مـي کـردي حضرت فرمود: از رسول خدا (ص) شنيدم که مي فرمود: خليفه از مال خدا جز دو کاسه حقي نداردکاسه اي که خود و خانواده اش بخورد و کاسه اي که به مردم تعارف کند[4] .

از ايـن کـلام شـريـف اسـتـفـاده مـي شـود، حـضـرت، روش حـکـومـت و مردمداري را از رسول خـدا (ص)آموخته در تمام مواضع خود از آن بزرگوار پيروي مي کرد تمام آنچه از حضرتش چه در زندگي شخصي وچه در زندگي اجتماعي مشاهده مي شد، هر کدام درسي بود از درسهايي که در مدت بيست و سه سال همراهي با رسول گرامي اسلام فرا گرفته بود.

نـوشـتـه انـد: بـراي حضرت فالوده اي هديه آوردند ظرف فالوده را پيش رو نهاد، به آن نگريست و فـرمـود: «خوش رنگ و بويي و طعم خوبي داري، ولي من خود را به چيزي که عادت ندارم عادت نمي دهم»[5] .

در زمـان خـلافـتـش او را ديـدنـد کـه در مـيـدان کوفه شمشيري را به معرض فروش گذاشته، مـي فـرمـايد: «خريدار اين شمشير کيست؟

به خدا با اين شمشير بارها غبار غم از چهره رسول خدا زدوده ام و اگر پول يک تکه لباس داشتم، اين را نمي فروختم»[6] .

در هـمـان حـالـي کـه درآمد سالانه املاکي که وقف کرده بود به چهل هزار دينار مي رسيد، خود از گرسنگي سنگ به شکم مي بست[7] .

او را در بـازار کـوفـه ديدند، خرمايي را که براي مصرف خانواده خويش خريده در پارچه اي ريخته، بر دوش حمل مي کند علاقه مندان به ياري وي شتافتند و از حضرتش خواستند که اجازه دهد آن را به خانه برسانند.

فرمود: «پدر خانواده به حمل اين بار سزاوارتر است»[8] .

براي همين است که وقتي نزد عمر بن عبدالعزيز خليفه اموي سخن از زهد مي گويند و زاهدان را نام مي بردند او مي گويد: «زاهدترين مردم در دنيا علي بن ابي طالب (ع) است».

در تـوضـيـح درآمـد امـلاک وقـفـي حضرت، گفتني است که هر دينار معادل 18 نخود طلاست بنابراين40 هزار دينار معادل 30 هزار مثقال طلا مي باشد و اگر طلا را به حداقل قيمت روز، يعني هـر مـثـقال 160000 ريال فرض کنيم، درآمد سالانه اوقاف آن حضرت معادل 4800000000 ريال بوده است.









  1. فرائدالسحطين، ج 1، ص 136، باب 22، حديث 100 و مناقب ابن مغازلي، ص 105، حديث 148.
  2. کنزالعمال، ج 13، ص 185، حديث 36552.
  3. مناقب خوارزمي، ص 118، حديث 130 فرائد السحطين، ج 1، ص 352، باب 66، حديث 277.
  4. مسند امام احمد بن حنبل، ج 1، ص 78.
  5. کنزالعمال، ج 13، ص 184، حديث 36552.
  6. کنزالعمال، ج 13، ص 178، حديث 36531 و مناقب خوارزمي، ص 121، حديث 135.
  7. تاريخ دمشق، ج 2، ص 450، حديث 975 و 976.
  8. کنزالعمال، ج 13، ص 180، حديث 36573.