يك آسمان فضيلت











يک آسمان فضيلت



غـديـر جـاري خـروشاني است که از فضايل بي شمار علي (ع) سرچشمه مي گيرد به حتم اگر در مـيـان اصـحـاب پيامبر گرامي اسلام (ص) کسي برتر از اميرالمؤمنين (ع) بود، همو به اين منصب افـتخار مي يافت ولي حق اين است که پس از پيامبر اکرم (ص) نه تنها کسي از علي (ع) برتر نيست، بلکه هيچ يک از امت به پايه آن حضرت نمي رسد[1] فضايلي که از رسول خدا (ص) و اصحابش بـراي عـلي (ع) نقل شده است، بيش از همه فضايلي است که براي تمامي اصحاب گفته اند اين در حـالـي است که دست تبهکارسياست، تا آنجا که در توان داشت فضايل آن حضرت را پوشاند و براي حفظ موقعيت خود، از آن حضرت بدگويي کرده است[2] .

امـام احـمـد بـن حنبل مي گويد: «درباره هيچ يک از اصحاب رسول خدا (ص) به اندازه علي (ع) فضيلت روايت نشده است»[3] .

مـردي در حـضـور ابـن عباس گفت: سبحان اللّه! چه بسيار است فضايل و مناقب علي (ع)! گمان مـي کنم سه هزار فضيلت در او باشد ابن عباس گفت: «چرا نمي گويي فضايل آن حضرت به سي هزارنزديک تر است»[4] .

سـلـيـمـان اعـمـش در جـواب مـنـصـور دوانـيـقي خليفه عباسي که از او مي پرسد چند روايت درباره علي (ع) نقل کرده اي، مي گويد: «تعداد کمي از فضايل او را توانسته ام روايت کنم حدود ده هزار يا کمي بيشتر»[5] .

ابـن حـجـر در صـواعق مي نويسد: «در شان هيچ کس به اندازه علي (ع) قرآن نازل نشده است»[6] .

همو مي نويسد: «درباره علي (ع) سيصد آيه قرآن نازل شده است»[7] .

و از ابـن عـبـاس روايـت کـرده است: «در هر جاي قرآن يا ايها الذين آمنوا آمده است، علي، امير و شريف آنهاست خدا در موارد زيادي اصحاب محمد (ص) را سرزنش کرده است، ولي از علي (ع) جز به نيکي ياد نکرده است»[8] .

مـا در ايـن بـخـش پـاره اي از فـضـايـلي را که به آن حضرت شايستگي رهبري جامعه مسلمين و خلافت رسول خدا را بخشيده است، برمي شمريم.









  1. تاريخ دمشق، ج 3، ص 311 تا 317، حديث 1350 تا 1357.
  2. تاريخ دمشق، ج 3، ص 127، حديث 1149 والصواعق المحرقه، ص 186.
  3. الـمـسـتـدرک عـلـي الـصـحيحين، ج 3، ص 107 والصواعق المحرقه، ص 186، فصل دوم و فرائد السحطين، ج 1، ص 379، باب 69،حديث 309 و تاريخ دمشق، ج3، ص 83، حديث 1117.
  4. فرائد السحطين، ج 1، ص 364، باب 66، حديث 292.
  5. مناقب ابن مغازلي، ص 145، حديث 188.
  6. الصواعق المحرقه، ص 196 و تاريخ دمشق، ج 2، ص 430، حديث 940.
  7. الصواعق المحرقه، ص 196 و تاريخ دمشق، ج 2، ص 431، حديث 941.
  8. الصواعق المحرقه، ص 196، و کنزالعمال، ج 13، ص 108، حديث 36353 و تاريخ دمشق، ج 2، ص 429، حديث 938.