استدلال مامون خليفه عباسي به حديث غدير











استدلال مامون خليفه عباسي به حديث غدير



در ضـمـن مـنـاظـره اي کـه بين مامون و اسحاق بن ابراهيم قاضي القضاة زمان او در باب فضيلت اصـحـاب رسـول خدا (ص) واقع شد، مامون از او مي پرسد: آيا حديث ولايت را روايت مي کني؟

وي گفت: آري مامون گفت: آن را بخوان يحيي حديث را خواند.

مـامـون پـرسـيـد: «بـه نظر تو آيا اين حديث وظيفه اي را براي ابوبکر و عمر در مقابل علي تعيين کرده است؟

يا نه؟».

اسـحـاق گفت: «مي گويند: پيامبر اين حديث را هنگامي فرمود که بين علي (ع) و زيد بن حارثه اخـتـلافي افتاده بود زيد وابستگي علي را به رسول خدا انکار کرده بود، از اين رو پيامبر فرمود: هر کس من مولاي او هستم، علي مولاي اوست».

مامون گفت: «آيا پيامبر (ص) اين حديث را هنگام بازگشت از حجة الوداع نفرمود؟».

اسحاق گفت: آري.

مـامـون گـفت: «زيد بن حارثه پيش از غدير کشته شد تو چگونه مي پذيري که پيامبر به خاطر او ايـن حديث را فرموده باشد؟

به من بگو: اگر پسر پانزده ساله ات به مردم بگويد: اي مردم بدانيد هر کـس وابـسـتـه مـن اسـت وابسته پسر عمويم نيز هست، آيا به او نمي گويي چرا چيزي را که همه مي دانند و برکسي پوشيده نيست باز مي گويي؟».

گفت: «چرا به او خواهم گفت».

مـامـون گـفـت: «اي اسـحـاق! کـاري را که براي پسر پانزده ساله ات نمي پسندي بر پيامبر خدا مي پسندي؟

واي بر شما چرا فقهاي خود را مي پرستيد[1] ».

چنانکه مي بينيم در تمام اين گفتگوها خلافت حضرت اميرالمؤمنين (ع) مورد بحث است استدلال کـنـنـدگـان، بـا ايـن حديث، خلافت حضرت امير (ع) را اثبات مي کنند، و مخاطبان اين احتجاج نـيـزنمي گويند: مولي در اين حديث، غير از رهبر و سرپرست است اگر اين حديث، معنايي غير از رهـبـري حضرت امير داشت، ابوهريره چنان عاجزانه در مقابل جناب اصبغ بن نباته آه نمي کشيد و سرافکنده وشرمنده نمي شد و عمرو بن عاص در مقابل جناب عمار خلع سلاح نمي شد.

بـنـابـرايـن اگر کسي به هر انگيزه اي در مفاد حديث غدير تشکيک کند، نه تنها حقيقت را کتمان کـرده،کـلام رسول خدا (ص) را نيز تحريف نموده است، و به قول مامون خليفه عباسي چيزي را به رسول مکرم اسلام نسبت داده که نمي توان به نوجواني پانزده ساله نسبت داد.









  1. عقدالفريد، ج 5، ص 82.