صحت واقعه غدير از نظر تاريخ











صحت واقعه غدير از نظر تاريخ



غـديـر چـشـمـه اي است که زلال اسلام ناب از آن مي جوشد هرکس به اين حقيقت اعتراف کند و جـان خويش، در زلال حقيقتش شستشو دهد، به پيشگاه باعظمت اسلام ناب بار مي يابد و آن کس کـه به هرعذر و بهانه، چشم از ديدن و گوش از شنيدن فرو بندد، جز صداي جرسي از دور نصيب نخواهدبرد.

غـديـر نخستين موقف و منزلي نيست که پيامبراکرم (ص) جانشين خود را به مردم شناسانده است آن گـرامي بارها به هر مناسبت با بيانهاي گونه گون و شيوه هاي مختلف اين حقيقت را به مردم يـادآور شده وايشان را با رهبر آينده خود آشنا کرده است همه کساني که با حضرتش حشر و نشري داشـتـنـد و از اتـفـاقـات حـکومت اسلامي بي خبر نبودند، مي دانستند که علي (ع) خليفه بلا فصل پيامبر (ص) و محبوبترين مردم، و نزديکترين اصحاب به رسول خداست.

خـلافـت مـسـاله اي نبود که تا سال دهم هجرت مسکوت مانده باشد خليفه پيامبر از همان روزي معلوم شد که نبوت در مکه آشکار شد[1] .

پـس از آن مـخـصـوصا در سالهاي بعد از هجرت به قدري اين مطلب تکرار شد که تقريبا همه اهل مدينه با آن آشنا بودند همه حديث «منزلت»، حديث «رايت» و حديث «طير»[2] را شنيده بودند حديث «ثقلين»[3] مکرر بر آنها خوانده شده بود نزول آياتي چون آيه «مودت»[4] آيـه «مـبـاهـله»[5] و آيه «ولايت»[6] باعث شده بود، خورشيد شخصيت اميرالمؤمنين درخششي روزافزون داشته باشد.

بـا ايـن هـمـه حـديـث غـدير از شهرتي به سزا برخوردار است همه احاديثي که در اين زمينه وارد شده صحيح و مشهور و بعضي متواترند، ولي حديث غدير از مرز تواتر نيز گذشته است.

مرحوم علم الهدي سيد مرتضي، در اين باره مي فرمايد:

کـسـي کـه بـراي صـحـت ايـن خبر دليل بخواهد، همانند کسي است که براي صحت خبر غزوات وحالات معروف رسول خدا دليل بخواهد و چنان است که گويي در اصل حجة الوداع شک داردزيرا اينها همه از جهت شهرت در يک رتبه اند.

چرا که همه علماي شيعه اين حديث را روايت کرده و اهل حديث با اسناد خود آن را نقل نموده اند و مـورخان و سيره نويسان همان طور که حوادث معروف را نقل مي کنند، بدون سندمخصوصي نسل در نـسـل از هـم روايـتش مي کنند و محدثان آن را در زمره احاديث صحيح درج کرده اند اين خبر مزيتي دارد که هيچ خبر ديگري از آن برخوردار نيست چرا که اخبار بر دوگونه اند:.

يک دسته اخباري است که به سند متصل نياز ندارند، مانند خبر جنگ بدر و خيبر و جمل وصفين و همه وقايع معروفي که مردم نسل در نسل بدون سند از آن آگاهند دسته ديگر اخباري است که به سند متصل نياز دارند، مثل اخباري که در باب احکام شرعي وارد شده است.

خبر غدير به هر دو صورت نقل شده است، يعني در عين آنکه در کمال شهرت و از سند بي نياز است، داراي سند متصل نيز مي باشد.

افـزون بـر اينکه اخباري که در باب احکام شرعي نقل شده همگي خبر واحد هستند، ولي خبرغدير راويان فراواني دارد[7] .

مـا در اين مقال بر آن نيستيم که راويان حديث غدير را نام ببريم، چون نه مقام را گنجايش است و نـه حـاجـتي به آن هست مرحوم علامه اميني نام راويان اين حديث را به ترتيب زمان زندگي ذکر کـرده اسـت مـا بـه ذکر شمار راويان حديث غدير در هر قرن بسنده کرده، علاقه مندان را به کتاب ارزشمند الغدير راهنمايي مي کنيم[8] .

در ميان اصحاب رسول خدا (ص) 110 نفر.

در ميان تابعين 84 نفر.

در ميان علماي قرن دوم هجري 56 نفر.

در ميان علماي قرن سوم هجري 92 نفر.

در ميان علماي قرن چهارم هجري 43 نفر.

در ميان علماي قرن پنجم هجري 24 نفر.

در ميان علماي قرن ششم هجري 20 نفر.

در ميان علماي قرن هفتم هجري 21 نفر.

در ميان علماي قرن هشتم هجري 18 نفر.

در ميان علماي قرن نهم هجري 16 نفر.

در ميان علماي قرن دهم هجري 14 نفر.

در ميان علماي قرن يازدهم هجري 12 نفر.

در ميان علماي قرن دوازدهم هجري 13 نفر.

در ميان علماي قرن سيزدهم هجري 12 نفر.

در ميان علماي قرن چهاردهم هجري 19 نفر.

و همو مي نويسد:

ايـن حـديـث را احـمد بن حنبل با چهل سند، ابن جرير طبري با هفتاد و اندي سند، جزري مقري بـا هـشـتاد سند، ابن عقده با صد و پنج سند، ابوسعد مسعود سجستاني با 120 سند و ابوبکر جعابي با125 سند روايت کرده است[9] .

ابـن حـجـر در کـتـاب صـواعـق نوشته است: «اين حديث را سي نفر صحابي از پيامبر اکرم (ص) روايت کرده اند و بسياري از اسناد آن صحيح يا حسن است»[10] .

ابن مغازلي در مناقب مي نويسد:

حـديث غدير حديث صحيحي است که حدود صد نفر صحابي که عشره مبشرة نيز از آن جمله است آن را از رسـول خـدا (ص) روايـت کـرده انـد اين حديث ثابت است و ايرادي بر آن وارد نيست واين فضيلتي است که فقط علي (ع) حائز آن شده و هيچ کس در اين فضيلت با او شريک نيست[11] .

سيد بن طاوس از علماي اماميه در کتاب شريف اقبال الاعمال نوشته است:

ابـوسـعـد مـسـعـود بـن نـاصـر سـجـستاني از علماي اهل سنت کتابي در هفده جز به نام الدرايه في حديث الولايه تاليف کرده و اين حديث را از صد و بيست صحابي نقل کرده است.

مـحـمدبن جرير طبري در کتابي که به نام الردعلي الحرقوصيه نوشته، حديث ولايت را از هفتاد و پنج طريق روايت کرده است.

ابوالقاسم عبداللّه حسکاني در اين باب کتاب مستقلي به نام دعا الهداة الي ادا حق الولاة تاليف نموده اسـت ابوالعباس احمد بن سعيد بن عقده نيز کتابي به نام حديث الولايه تاليف کرده و اين حديث را از صد و پنجاه طريق روايت کرده است وي پس از نقل عبارات راويان مي نويسد:

هـمـه ايـن کتابها جز کتاب طبري در کتابخانه من موجود است، مخصوصا کتاب ابن عقده که در زمان حيات خودش (330 هجري قمري) نسخه برداري شده است[12] .

طرفه آنکه از قرن دوم به بعد که مرز مذاهب مشخص مي شود، هيچ يک از اين راويان شيعه نيستند در ميان شيعيان نيز کمتر عالمي را مي توان يافت که اين حديث را با اسناد مختلف نقل نکرده باشد.

اهـمـيـت حـديـث غـديـر بـه پـايه اي رسيده است که بسياري از دانشيان جهان اسلام، درباره آن کـتابهاي مستقل نگاشته اند به تحقيق علامه عاليقدر اميني در الغدير، تا زمان ايشان بيست و شش کـتـاب مستقل توسط عالمان برجسته در اثبات تواتر حديث غدير يا تحقيق مفاد آن به رشته تحرير درآمده است[13] .

ايـن قـضـيه آن چنان روشن و واضح و در نزد همگان مسلم بوده است که اهل بيت (ع) و معتقدان بـه ايـشـان بـه مـنـاسبت هاي مختلف بدان استدلال و احتجاج کرده اند در روايات به موارد زيادي بـرمـي خـوريـم کـه امـيرالمؤمنين (ع) در طول سالهاي پس از وفات پيامبر اکرم (ص) در مجالس مـختلف، اصحاب رسول خدا (ص) را سوگند مي دادند که آيا شما به خاطر نداريد رسول خدا (ص) در روز غدير فرمود: من کنت مولاه و ايشان سوگند مي خوردند که آن را به خاطر دارند[14] .

بـنـابـر آنـچـه گذشت، حديث غدير واقعيتي است که دست تبهکار انکار از ساحت قدس آن کوتاه اسـت و چـنـد و چون تعداد انگشت شماري از جاهلان عالم نما نمي تواند بر دامن کبريايش گردي بـنـشـاند، چه رسد که خورشيد روشن حقيقتش را بپوشاند از همين روست که نويسنده دانشمند کتاب امام علي (ع) عبدالفتاح عبدالمقصود مصري، در ضمن تقريظ کتاب الغدير مي نويسد:

حديث غدير بدون شک، حقيقتي است که دستخوش باطل نمي شود، فروزان و درخشان است، چون روشـنـايـي روز و آن يکي از حقايق خروشنده الهام است که از سينه پيامبر (ص) پراکنده گشته تا ارزش دست پرورده، برادر و برگزيده خويش در ميان امتش را معلوم کند[15] .









  1. کـنزالعمال، ج 13، ص 114، حديث 36371 و 129، حديث 36407 و ص 131، حديث 36419، و فرائد السحطين، ج 1، ص 85، باب 16، حديث 65.
  2. ر ک: فصل دوم.
  3. ينابيع الموده، ص 39: پيامبر اکرم فرمود: من در ميان شما دو چيز گرانبها به ارث مي گذارم: کـتـاب خـدا و عترتم را، اين دو از هم جدا نمي شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند و شما اگر به اين دو تمسک کنيد هرگز گمراه نمي شويد.
  4. سوره شوري، آيه 23.
  5. سوره آل عمران، آيه 61.
  6. سوره مائده، آيه 55.
  7. تلخيص الشافي، مجلد اول، ص 168.
  8. الغدير، ج 1، ص 14 تا 151.
  9. الغدير، ج 1، پاورقي ص 14.
  10. الصواعق المحرقة، ص 188، حديث 4.
  11. مناقب ابن مغازلي ص 27، حديث 39.
  12. اقبال الاعمال، ص 453.
  13. الغدير، ج 1، ص 152 تا 158.
  14. به زودي آدرس احاديث وارده در اين باب ذکر خواهد شد.
  15. الغدير، مقدمه ج 6، ص «و، ز».