دقتهاي علمي در واضح بودن معناي كلمه مولي











دقتهاي علمي در واضح بودن معناي کلمه مولي



در طول چهارده قرن دقتهاي علمي اهل حديث و تحليل گران تاريخ و خبرگان ادب، بيش از دوازده قرينه ي مهم در کنار جمله ي «من کنت مولاه...» نشان داده است که مبيِّن معناي «مولي» است، و هر يک به تنهايي براي اثبات آن کافي است. جا دارد بطور فهرستوار آنها را ذکر کنيم:

قرينه ي اول

در آغاز خطبه، پيامبر صلي اللَّه عليه و آله «اولي بنفس بودن» خداوند و بعد خود را مطرح کردند و سپس همان کلمه را درباره ي اميرالمؤمنين عليه السلام بکار بردند؛ و اين در حالي است که معناي ولايت مطلقه ي آنحضرت بر کسي پوشيده نيست.

قرينه ي دوم

آيه ي «يا ايها الرسول...» که در نهايت مي فرمايد: «و ان لم تفعل فمابلغت رسالته» درباره ي هيچيک از احکام الهي نازل نشده و پيداست که بايد بالاترين مسائل اسلام باشد که چنين پيامدي برايش در نظر گرفته شده است.

قرينه ي سوم

متوقف کردن مردم در بيابان، آن هم به مدت سه روز و اجراي برنامه اي حساب شده و منظم و سخنراني استثنايي از نظر طول خطبه و ترتيب مطالب آن و ساير برنامه هايي که بعنوان يک اجتماع سه روزه در عمر پيامبر صلي اللَّه عليه و آله بلکه در سراسر تاريخ اسلام استثنايي است؛ از قوي ترين ادله بر معناي مهم مولي است.

[صفحه 132]

قرينه ي چهارم

اشاره ي پيامبر صلي اللَّه عليه و آله به اينکه عمر من به پايان رسيده و از ميان شما مي روم. پس بايد معناي مولي در رابطه با ايام بعد از رحلت حضرت باشد که همان امامت و وصايت است.

قرينه ي پنجم

در چندين مورد خدا را بر اين ابلاغ شاهد گرفتند که در هيچيک از احکام الهي چنين نکردند. پيرو آن چندين بار از مردم خواستند که «حاضران به غائبان اطلاع دهند» که اين را هم در هيچيک از احکام الهي انجام ندادند.

قرينه ي ششم

تصريح حضرت به ترس از تکذيب مردم در حاليکه درباره ي هيچيک از احکام الهي چنين ترسي نبود. معلوم است که تعيين جانشين همان موقعيت حساس در قلوب مردم است که به آساني نمي پذيرند.

قرينه ي هفتم

آيه «اليوم اکملت لکم» نيز مانند آيه ي فوق درباره ي هيچيک از احکام الهي نازل نشده، و لزوماً بايد مهمترين احکام اسلام باشد که کمال دين با آن باشد.

قرينه ي هشتم

مسئله ي بيعت که در اثناء خطبه مطرح شد و بصورت لساني و بعد از خطبه با دست انجام شد، بعنوان قبول امارت و ولايت مي تواند باشد نه معناي ديگر.

قرينه ي نهم

بيعت و تبريک حاضرين غدير و گفتگوهايي که دوست و دشمن در غدير داشته اند معلوم مي کند که از اين جمله معناي ولايت و امارت را فهميده اند و پيامبر صلي اللَّه عليه و آله برداشتِ آنان را رد نکردند و يا اصلاحي نسبت به آن نداشتند.

[صفحه 133]

قرينه ي دهم

اشعاري که حسان بن ثابت سروده بود و مورد تأييد پيامبر صلي اللَّه عليه و آله قرار گرفت، دليل قاطعي بر اين است که او هم از مولي معناي «اولي بنفس» را فهميده است. او چون اهل ادب و شاعر بزرگ عرب است از نظر لغوي بر هر لغت ديگري ترجيح دارد، زيرا لغتنامه ها فقط معناي کلمه را مي گويند ولي تبادر در مورد معين بر عهده ي حاضرين آن ماجراست. از الطاف خدا بوده که شاعري زبردست و لغت شناس در غدير حاضر بوده و در همانجا تبادر ذهني خود را صراحتاً اعلام کرده و حتي آن را به صورت شعر درآورده که اثري ماندگار و سندي محکم باشد.

قرينه ي يازدهم

داستان حارث فهري نوعي مباهله در مورد مردّدين در معناي «مولي» بود. او صريحاً سؤال خود را بر اين متمرکز کرد که آيا منظور از «مولي» اين است که علي بن ابي طالب صاحب اختيار ما خواهد بود؟ در اين مباهله خداوند فوراً حق را نشان داد و عذابي بر سر حارث فرستاد و او را هلاک کرد تا معناي «مولي» به معناي «اولي بنفس» ثابت شود.

قرينه ي دوازدهم

عمر در غدير جمله ي «اصبحت مولاي و مولي کل مؤمن و مؤمنة» را بکار برد که مي توان ادعا کرد اقرار دشمن بر مدعاي خصم از اين زيباتر نمي شود. بکار گرفتن کلمه «اصبحت» اشاره به اتفاق تازه است که پيش آمده و کلمه ي «کل» اشاره به ولايت مطلقه است، و اين اقرار نشانه ي تبادري است که حتي دشمن آن را پذيرفته است.

قرينه ي سيزدهم

دستور «سلام بعنوان اميرالمؤمنين» در پيشگاه علي بن ابي طالب عليه السلام که هم معناي امارت را براي مولي مي رساند و هم اقرار عملي به آن است.

[صفحه 134]



صفحه 132، 133، 134.