موضوع 01











موضوع 01



مشکل امروز مسلمين موضوع اول، چگونگي کنوني جهان اسلام است و توجه به مشکل امروز مسلمين. امروز مردم جهان اسلام در قلب اردوي جهاني ضد استعمار سر گرم جهادند، و با کفر انساني اجتماعي غرب و مسيحيت در مبارزه. استعماري که به صور گوناگون به تحقير شرق و تغيير سنن آن، و نشر فساد و تباهي در آن، و دامن زدن به آتش اختلافات سياسي و مرزي و مذهبي در ميان مردم آن، و به هدر دادن ارزشهاي آنان پرداخته است. و مي کوشد تا اين خونمردگي و مرگي را که نصيب همه کرده است به زندگي بدل نشود. بگذريم از مسئله سياست... و مسئله اقتصاد... و بگذريم از صدها مسئله کلي و جزئي ديگر که در جهت تباه کردن کشورهاي اسلامي و نشر فساد در آنها و از ميان بردن و به هدر دادن ارزشهاي آنها وجود دارد از اينهابگذريم و توجه کنيم، به مقوله علم و تحقيق در دانشگاه ها.

سالهاست که در دانشگاه هاي متعدد،[1] در نقاط گوناگون جهان، ده ها کلاس و کرسي، براي تدريس مسائل شرقي و اسلامي تاؤسيس شده است. اين همه کلاس و درس و زحمت و هزينه اي را که متحمل مي شوند براي چيست؟ براي شناختن شرق است[2] و شناختن نقاط ضعف و قوت آن، تا نقاط ضعفش را تقويت کنند و توسعه

[صفحه 80]

دهند و همه گير سازند، و نقاط قوتش را درهم کوبند و ريشه کنند و تحريف کنند و با خرافات و ابتذالکاري بياميزند.[3] و از اين ميان، توجه بيشتري به اسلام مي شود، از اين بابت که نقاط مقاومت و قوت در آن بسيار است. بنابراين، براي دشمني با اسلام، در جهان سرمايه و معصيت و طبقات واجحاف، دليل فراوان است.

اسلام، از روزي که همراه تيغه آفتاب طلوع کرد، طبقه ستمگر در برابرش قرار گرفتند و طبقه ستمکش پشت سرش (و هرگاه غير از اين بوده، اسلام نبوده است، چيزي بوده است به نام اسلام و حربه دست بهره کشان و غفلت آفرينان اعم از سياسي و روحاني). اسلام دين آزادي است، و دين توحيد و فلار است و دين عدل واحسان، و دين حماسه و اقدام، و دين رهايي بخشيدن و به زنجير گسستنها کمک کردن. اين بود که يکي از نمايندگان سپاه اسلام، به سردار ايران، رستم فرخزاد هنگامي که از وي درباره اسلام و مقصد اسلام از پيشروي و فتور، توضيح خواست- چنين گفت:

اللّه ما را برانگيخت، و اللّه ما را فرستاد، تا مردم را از پرستيدن مردم را سازيم و به پرستيدن اللّه رهنمون شويم. از تنگناي رسوم پوچ دنياوي به رفاه و وسعت بکشانيم ازستم اديان به[4] عدل اسلام آوريم. هر کس اين امور را بپذيرد، ما از او دست مي داريم و سرزمينش را به دست او داده

[صفحه 81]

باز مي گرديم.[5] .

اين است هويت اصلي روي نهادن سربازان اسلام به مرزها و کشورها و از جمله کشور عزيز ما ايران. و اين حقيقت، غير از فساد بعدي حکومت امور است و انحراف قطعي آن حکومت يزيدها و حجاجها و... بنابراين به هنگام سخن گفتن درباره حمله عرب به ايران، اگر سخنگو بيغرض باشد و از خيانت به معنويات بهراسد، بايد ميان اين دو يعني اين اسلام و سلطنت بني اميه و بني عباس فرق گذارد. ورود اسلام به ايران و استقبال مردم مذهبي خصلت ايران از دين حق و زنده اسلام، امري است، و حکومت غاصب و فاسق و فاسد و هناک و خونريز و غير قرآني اموي و سپس عباسي امري ديگر. اين دو را نبايد خلط کرد و به استناد به آن حکومت و ذکر مثال از کارهاي استاندارد و عاملان آن، نبايد به کار سپاه اسلام و آوردن دين اسلام به ايران تاخت.

استعمار همواره و در هر جا، در تضعيف اسلام مي کوشد، زيرا مهمترين مقاوم آشتيناپذير در برابر او اسلام است. چون تنها اسلام است که بر سر انسان معامله نمي کند و به خاطر «حسن روابط» و «جلب مصالح» و امثال اين عناوين، 180 درجه تغيير جهت نمي دهد.

با توجه به آنچه در کمال اختصار و اشاره گفته شد، هر کس به هرگونه، درسست کردن مباني اسلامي و نيروي قرآني اجتماع بکوشد، خدمت به استعمار کرده است[6] و خيانت به ايران و ايراني، نهايت برخي اين کار را آگاهانه مي کنند

[صفحه 82]

و با مزد و برخي ناخود آگاه و بي اجر. البته اينان بايد بدانند که حمله به کتاب خدا، حمله به حقيقت انسانيت است و مثل اعلاي حيات. حمله به کتابي که مي گويد:

و ما ارسلناک الا کافة للناس

- نفرستاديم تو را، مگر همواره براي همه مردمان.

کتابي که مي گويد:

ان الله ياؤمر بالعدل و الاحسان

- خداي به عدالت و دادگري امر مي کند و به نيکي.

کتابي که مي گويد:

ان الله لايغير ما بقوم حتي يغير وا ما باء نفسهم

- خداي هيچ چيز را در هيچ ملتي تغيير نمي دهد، مگر آنکه آن ملت، خود را از آن گونه که هستند، تغيير دهند.

کتابي که مي گويد:

هل ستوي الذين يعلمون و الذين لايعلمون

- آيا يکسانند آنان که مي دانند و آنان که نمي دانند؟

کتابي که مي گويد:

الا بذکر الله تطمئن القلوب

- هان! تنها با ياد (ذکر) خدا (الله)، دلها آرام يابد.

[صفحه 83]

کتابي که مي گويد:

اقتو الله و کونوا مع الصادقين

- تقوي پيشه سازيد و با راستان و راستگويان باشيد.

کتابي که مي گويد:

و لاتبخسوا الناس اشياؤ هم و لاتعثوا في الارض

- چيزهاي مردمان را کم بها نسازيد و در زمين تباهي نکنيد!

کتابي که مي گويد:

و لا تقربوا الفواحش ماظهر منها و ما بطن

- به فحشاء و کارهاي بد نزديک نشويد، چه آنهايي که آشکار است و چه آنهايي که پنهان.

کتابي که مي گويد:

يا ايها الذين آمنوا استجيبواللّه و للرسول اذا دعاکم لما يحييکم.

- اي مومنان به نداي خدا و پيامبر، که شما را مي خواند تا حيات بخشد، پاسخ دهيد!

کتابي که مي گويد:

والعصر ان الانسان لفي خسر. الا الذين آمنوا و عملوالصالحات

- قسم به عصر (عصر بلوغ بشريت)، انسان در زيانکاري است، مگر آنان که مومن شدند و کارهاي خوب کردند.

کتابي که مي گويد:

لقد ارسلنا رسلنا بالبينات، و انزلنا معهم الکتاب و الميزان، ليقوم الناس بالقسط

[صفحه 84]

و انزلنا الحديد فيه باؤس شديد

- ما پيامبران خويش را با دليلهاي روشن فرستاديم، و بر آنان کتاب فرود آورديم و ترازو، تا مردم بر سر داد و دادگري ايستند. آهن را نيز فرستاديم که در آن تواني است سخت.

کتابي که مي گويد:

الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه، اولئک الذين هداهم اللّه و اولئک هم اولوالالباب

- کساني که سخن را مي شنوند و از بهترين آن پيروي مي کنند، اينانند آنان که خداي راهشان نموده است و اينانند همان خردمندان.

کتابي که مي گويد:

يا ايتها النفس المطمئنة. ارجعي الي ربک راضية مرضية

- اي جان آرام يافته انسان، به سوي خداي خويش باز گرد، شادمان تو از خداي و خداي از تو.

کتابي که مي گويد:

ان الارض يرثها عبادي الصالحون

- زمين، سرانجام، از آن بندگان صالح خواهد بود.

حمله به اينچنين کتابي، حمله به انسانيت بالغ است و مثل اعلاي حيات و مضمون راستين زندگي. اين، همان ماه است که نور مي فشاند، و آواي وحش آن نور افشاني را نمي پوشاند. گذشته از اينها، حمله بردن به اين حقيقها- در مثل- چونان صداي ضعي پشه است در پاي دماوند. به گفته يکي از دانشمندان علوم تجربي:

[صفحه 85]

... اگر چه خيليها، در رد کتب آسماني کوشيده و انتقادات نابجاي زيادي کردهاند، ولي در برابر عظمت و اهميت ادعاي کتب مقدس آسماني، اين ايرادات، چندان قابل اهميت و اعتنا نيستند.

و از همين مقوله خدمت به استعمار و خيانت به ملت شمرده مي شود آنچه از ناحيه بعضي، درباره به اصطلار حمله عرب به ايران، و ديگر مسائل مربوط به آورندگان اسلام به ايران، يعني عرب، گفته و عمل و عرضه مي شود. هوشمندان مي دانند که تعبيرات زشت و بي ادبانه (نمي خواهم بگويم، لادينانه) در اين باره، زير هر عنوان ظاهر الصلاحي نيز که قرار داده شود،[7] علاوه بر اينکه خلاف حقيقت گفتن است، خيانت است به ملت و خدمت است به بيگانه.خيانت است به جوانان معصوم تاريخ نخوانده و از اين تحقيقات بي خبر، خيانت است به کساني که داراي ذهن تحليلي و اطلاعات کافي و امکانات مطالعاتي نيستند، خيانت است به جامعه و دشمني است با معنويت اجتماعي و طهارت قومي و موضوع داشتن اسلامي و موازين اخلاقي و معنويت اعلاي دين و خداپرستي و تقواي عملي، و نشر تحير و انحراف است در ميان خلق، و راه استعمار را بازتر و بازتر کردن است. گوينده هر که گو باش: خودي يا بيگانه، استاد يا شاگرد، کشيش مسيحي يا خام خام يهودي يا موبد زردشتي، صاحب ادعا درباره ايران پيش از اسلام يا ايران اسلامي، فرمايش فرماينده از تلويزيون و ديگر وسايل ارتباط جمعي يا وسايل ارتباط فردي و... متاؤسفم که مي بينم برخي از کساني که چنين گماني دربارهشان نمي رفت- يعني اينکه به گونهاي به استعمار خدمت کنند در اين پرتگاه گول زننده در افتاده اند.

پس چنانکه ديديد، دين اسلام با اين چگونگي به بشريت روي آورد که خلقها را از اطاعت مردماني چند برهاند و از چنگ متصديان اديان و حکام ستمگر و ديگر قاطعان

[صفحه 86]

طريق اجتماعي رهايي بخشد. و چنين ديني، در ميان طبقات روحاني و سياسي و اقتصادي اديان و ممالک عالم، همواره دشمنان سرسخت داشته است و دارد. و بدينگونه عکس العملي که بر هر مسلمان واجب است روشن است. و اين مسلمانانند که بايد، پيوسته، مراقب وضع و موضع خويش باشند.



صفحه 80، 81، 82، 83، 84، 85، 86.





  1. در آينده تعدادي از اين دانشگاه ها را نام مي بريم.
  2. که گفته اند: «براي شکست دادن قومي، نخست بايد آنان و چگونگي زندگي و تمدنشان را شناخت.».
  3. پس تصادفي نيست که در ماده اول قانون بنياد مدرسه زبانهاي شرقي پاريس (تاسيس 29 آوريل 1795) چنين قيد کنند: «در محوطه کتابخانه ملي، مدرسه عمومي ايجاد خواهد شد. و هدف آن، آموزش زبانهاي زنده شرقي خواهد بود، که براي سياست و تجارت سودمند تشخيص داده شوند»

    Hist. des orientalistes de J Europe du XII au XIX- Siecle

    نقل از مقاله «شرقشناسي، دانشي با ابعاد سياسي و تجارتي»، نوشته دکتر يوسف رحيم لو، «نگين» شماره 8 (تيرماه 1351).

  4. مقصود، ستم متصديان است ونظام ها و تحميل هاي بس سنگين آنان.
  5. «طبري» و «ابن اثير» حوادث سال 14 هجري.
  6. هنگامي که مي نگريم گلادستون (1809 تا 1898) نخست وزير معروف انگليس و وزير مستعمرات آن کشور، و مومن کليسايي! قرآن را بر سردست مي گيرد و مي گويد: «تا اين کتاب در دست مسلمانان است نمي توان بر آنان مسلط شد»، در شگفت نمي شويم اگر ببينيم برخي از اذناب آنان عناصري فاسق و خائن و عامل و بي شخصيت و...- در صدد برآيند تا به موضع کتاب خدا حمله کنند. اين همه دنباله يک جريان خائنانه است: استعمار....
  7. برخي مي گويند تاختن به عرب (به عنوان مهاجم) منافات ندارد با احترام بلکه اعتقاد به دين اسلام. اما با توجه هوشيارانه به اين مسئله، اين نظر را نمي توان پذيرفت.