درگذشت











درگذشت



سرانجام «صاحب الغدير» درگذشت، انا لله و انا اليه راجعون. او پس از اينکه از پرکاري بي امان خويش دچار فتور جسمي شد و بيمار گشت، تا حدود 4 سال مانده

[صفحه 344]

به درگذشت، به بيماري توجهي چندان نمي کرد و از کار باز نمي نشست. تا اندک اندک، کار آسيب وي بالا گرفت و او را از کار باز داشت، کتاب از جلو ديدگان وي دور کرد و خامه از دست وي بستاند. اين بود که معالجه را رخت به تهران کشيد. در اين شهر با رسيدگي خويشان و ارادتمندانش به معالجه پرداخت تا روزي که به بيمارستان منتقل شد. بيماري و بستري شدن وي حدود دو سال به طول انجاميد. چون نزديکان وي از معالجات تهران مأيوس شدند، با هزينه ي خويش او را، به خارج فرستند. اين سفر درماني 29 روز طول کشيد. و از آن، بدون معالجه ي قطعي، همراه يکي دو تن که در خدمتش بودند به تهران بازگشت. و همينسان حال وي به سختي گراييد، تا اينکه به روز جمعه ي 12 تيرماه 1349 مصادف با (28 ربيع الثاني 1390)، نزديک ظهر، در سن 68 سالگي (به سال هجري شمسي)، و 70 سالگي (به سال هجري قمري)، بدرود جهان گفت- در تهران، خيابان شاهپور، کوي نيشابور.

در دوران بيماري، گاه به عيادتش مي رفتم. و از جمله، در آخرين دقايق عمرش يک بار ديگر به ديدار او موفق شدم، و حالت خاصي را در لحظات احتضار او مشاهده کردم. همين اندازه مي توانم گفت، ايمان واقعي و محبت علي و خدمت به علم و هدايت خلق، در آن لحظات- لحظات نزع و به تعبير سعدي: «رفتن جان از بدن»، که تنها بر مؤمنان و پاکان و پايداران و شکيبايان فرخنده است- به صورت چگونگي ويژه تجسم يافته بود، و حالت روحانيي غير قابل وصف، در آن اتاق و در گرداگرد بستر وي پديد آورده بود، چنانکه مي گفتي، هرچه مادي از عالم ماده و کدورت است از آنجا رانده اند و به جاي آن، قطعه هايي از فضاهاي روشن و عطرآگين جهان مينويان و سپيده دمان پاک و روانبخش بهشتهاي جاودان، پراکنده اند و ارواح مکرم به ديدار او و پيشباز روح او آمده اند. خداوند همواره روان او را شادمان سازاد و جان او را بر روي بال فرشتگان، در زلالهاي رحمت خويش، تا جاودان، به پرواز دارد.

[صفحه 345]

سپس، به روز شنبه، بامداد، جنازه ي وي، از همان خيابان، تا سه راه بوذر جمهري و از آنجا تا مسجد ارک تشييع شد. آنگاه پس از چند روز، به سرزمين علم و آستانه ي عشق جاودان، نجف اشرف، حمل گرديد. در عراق نيز از جنازه ي وي تجليل کردند. در نجف پس از اداي مراسم و طواف در حرم دوست، او را در کنار کتابخانه اي که خود تأسيس کرده بود (مکتبة الامام اميرالمؤمنين العامة) به خاک سپردند- «دو کتابخانه در پهلوي هم». تا تربت او نيز، چونان کتابخانه، مطاف دل مشتاقان علم و کتاب باشد، و هر محققي، به هنگام ورود به کتابخانه، از آن روح بلند و عاشق بيقرار کتاب الهام گيرد، و هر طالب علم و دانشجو، زندگي، زهد، امانت، اخلاص، استغنا، پايداري، اصلاح طلبي و چگونگي کار وي را و عشق همواره سوز او را به کتاب و خواندن سرمشق خويش سازد.

پس از رحلت «علامه ي اميني» در نجف، از سوي عالمان و فقها و مرجع اعظم، و همين گونه در ساير شهرها و اماکن مختلف ايران و ديگر سرزمينهاي اسلامي، مجالس ترحيم و تجليل براي او برپا گشت. ديگر «الغدير» در ميان ما، ماند، اما «صاحب الغدير»، نه.

[صفحه 346]



صفحه 344، 345، 346.