منادي آزادي











منادي آزادي



کم کم به پايان اين بخش از اين کتاب نزديک مي شويم. در اينجا اشاره وار، زير چند عنوان ديگر، درباره ي «صاحب الغدير» سخن مي گويم. «صاحب الغدير»،يکي از احرار جهان و آزادگان بزرگ و مناديان آزادي بود. او به حق مصداق اين بيت «فؤاد کرماني» بود:


عالم آن است که آزادي عالم طلبد
کامل آن است که از خلق برد نقصان را


تاريخ زندگي و مجاهدات و اهداف وي، همه شاهد راستين اين گفته اند. و او چه بسا سخناني در محافل خويش در اين باره مي گفت و اذهان را مي شوارند و جانها را توان مي داد.

همين امر مهمي را که وجهه ي همت قرار داده بود: احياي فلسفه ي سياسي اسلام

[صفحه 340]

و احقاق حق علي بن ابيطالب و نشان دادن اشتباهات و تحريفهاي مؤلفان مختلف و نزديک ساختن مسلمين به هم، از راه تفاهم، اين همه، عناصر اصلي کردار او در راه نشر آزادگي بود و برطرف ساختن همه ي مظاهر عبوديت فردي و اجتماعي. بنابراين، آنچه بدين شرح درباره ي برخي از مکاتب انقلابي اسلامي گفته اند:

مي خواستند نظام سياسي حاکم بر عالم اسلام را واژگون کنند، و براي وصول به اين مقصود، به واژگون ساختن نظام عقلي که بر زندگي مسلمانان سيطره داشت نيز پرداختند...[1] .

درباره ي کار اين متفکر و مصلح ديني نيز صدق مي کند. و او، در اين راه بزرگ، متکي بود به خدا، و به ميراث پربار 14 قرن اسلام که خود وارث آن بود؛ و به حق عظيمي که درصدد احياي آن برآمده بود؛ و به شخصيت و همت و پشتکار خويش. و از اين جهت، به معاني اين بيت محمد مهدي الجواهري- شاعر معروف عرب- درباره ي سيد جمال الدين اسدآبادي، از وجنات اعمال و آرمانهاي او نمايان بود:


و لم ار في الرجال کمستمد
من الحق اعتزازا و اعتدادا



صفحه 340.





  1. «تاريخ فلسفه در جهان اسلامي»، ترجمه ي عبدالمحمد آيتي 191.