در شهرها و آباديهاي گيتي











در شهرها و آباديهاي گيتي



صاحب الغدير، براي به سامان رسانيدن آرمانهاي خويش، که در رأس همه ي آنها نشر ولاي صحيح قرار داشت و ايجاد وحدتي اصولي و تفاهم شده در ميان مسلمانان،نيز دست يافتن به مآخذ مهم و معتبر اسلام به خاطر نشر اسلام درست و احياي سنت و رفع تحريفها و بدعتها، و نيز شناخت ديگر جوامع اسلامي، در فرصتهايي به حرکت و سفر مي پرداخت. اين سفرها را به صورتي بس ساده و اقتصادي انجام مي داد، چنانکه با زندگي عالم زاهدي چون او وفق دهد. در سرزمينها و شهرها کعبه ي آمالش کتابخانه ها بود، چه عمومي و چه شخصي، و هم استادان و محققان و متفکران و دانشجويان و طلاب. مردمان نيز- آنان که او را مي شناختند- قدومش را گرامي مي داشتند و از سر محبت و ولاء، و علاقه به علم و عالم، با اين مجاهد راه، همگامي و همکاري مي کردند. چنانکه از جمله، در مجله ي کتابخانه ي نجف مي خوانيم:

نخستين لطفي که از رئيس کتابخانه ديديم[1] تغيير ساعات رسمي به مدت کار کتابخانه و توسعه ي وقت مطالعه بود، به همان ترتيبي که علامه ي اميني مي خواست. چنانکه اين کار را براي تسهيل مطالعه و همکاري و ابراز علاقه به علامه ي اميني، مدير کتابخانه ي رامپور و جاهاي ديگر نيز کرده بودند. اين بود که هر روز ساعت 6 صبح به کتابخانه مي آمديم تا 1 بعدازظهر. در اين وقت براي استراحت به خانه باز مي گشتيم تا ساعت 4. سپس به کتابخانه مي آمديم و به مطالعه و نوشتن و استنساخ خود ادامه مي داديم تا 8 بعدازظهر. و بدين ترتيب هر روز بين 11 تا 12 ساعت مرتب کار مي کرديم.[2] .

[صفحه 336]

و همي به ياد داريم کوششهايي را که از مدير محترم کتابخانه، استاد فاضل، امتياز عليخان عرشي[3] مشاهده کرديم. وي براي پايدار ماندن اين بنياد مقدس فرهنگي و جمع آوري کتب پربها و مواريث نادر علمي و حفاظت سرمايه ي کتابخانه از هيچ گونه فعاليتي فرو گذار نکرده است... برنامه ي کتابخانه از ساعت 10 صبح تا 4 بعدازظهر بود، ولي چون استاد نامبرده ديد اين وقت براي مطالعات ممتد علامه ي اميني بسنده نيست، دستور داد که تا ما در «رامپور»يم کتابخانه از ساعت 6 بامداد تا 4 بعدازظهر، 10 ساعت متوالي، باز باشد. و خود استاد مرتبا صبحها پيش از ساعت 6 حاضر مي شد و کتابهايي که مورد نياز ما بود آماده مي کرد و دم دست مي گذاشت. اين کار [زود آمدن بامداد ساختن کتابها] بسي سخت و مشقت بار بود، اما به حکم عاطفه و براي خدمت به علم و فضيلت، خويش را براي انجام دادن آن مهيا ساخته بود و بدين زحمت گرانبها تن در داده بود.[4] .

[صفحه 337]

همين گونه دارندگان نسخه هاي نفيس- چنانکه در پيش نيز ياد کرديم- از سر ارادت به کار و مقصد وي، و هم اطمينان به امانت او، نسخه هايي گرانبها، براي کتابخانه، به او مي سپردند، يا به شخص وي اهدا مي کردند، و او نيز به کتابخانه ي مولي اهدا مي کرد. چنانکه در «صحيفة المکتبه» در شرح آثار مهم کتابخانه ي ناصريه مي خوانيم:

19- ذخيرة المآل في شرح جواهر اللال في فضائل الآل. تأليف شهاب الدين احمد بن عبد القادر حفظي شافعي... در 406 صفحه. اين نسخه گرفته شده از نسخه اي نفيس، به خط مؤلف، که نزد استاد محقق سيد سبط الحسن بود و به علامه ي اميني اهدا کرد. معظم له نيز آن نسخه را به کتابهاي کتابخانه ي اميرالمؤمنين «ع» ضميمه کردند.[5] .

باري اين سفرها سرشار بود از استنساخ، مطالعه، تهيه ي مآخذ، برخورد و ملاقات با استادان، اصلاح و ارشاد مردم، تربيت اهل و تأثير در آنان و گاه گاه، اقامه ي جماعت، منابر عمومي، و القاي بحث و ايجاد زمينه هاي فکري در مسائل مربوط به شکل حکومت در اسلام. مهمترين نتيجه ي اين سفرها، نشر مفاهيم ولايت بود، زيرا صاحب الغدير به هر ساماني که مي رفت و به هر آباديي که پاي مي نهاد،مفاهيم ولايت صحيح را با خود مي برد و نشر مي داد و تازه مي کرد، و همه جا ولاي فلسفه ي سياسي حکومت «غدير» را خاطرنشان مي ساخت. شهرهايي که وي با خصوصيات ياد شده به آنها سفر کرده است، به جز شهرهاي عراق، از جمله اينهاست:حيدرآبادد کن، عليگره، بمبئي، لکهنو، پتنه، رامپور، جلالي (در هند)، اصفهان،قم، مشهد، همدان، کرمانشاه، تبريز، بيروت، دمشق، مکه، مدينه، فوعه، کفريه، معرة مصرين، نبل، حلب... که گزارشي از اين سفرها انتشار يافته است.

[صفحه 338]



صفحه 336، 337، 338.





  1. مقصود کتابخانه ي عمومي خدابخش است در پتنه (هند).
  2. صحيفة الکتبه (فارسي)، شماره ي 5:3.
  3. نام وي در صحيفه، سهوا ممتاز علي عرشي ضبط شده است، ولي او همان امتياز عليخان عرشي است مؤلف کتاب تحقيقي «استناد نهج البلاغه». اين محقق کتابشناس خود از اهل سنت است، ولي مطالعات سرشار وي در نسخه ها و مآخذ، او را واداشته است تا واقعيتي را در مورد «نهج البلاغه» به رشته ي تأليف کشد. اين واقعيت، درستي و قطعيت استناد «نهج البلاغه» است به امام علي بن ابيطالب و امانت قطعي سيد شريف رضي، و صحت نظر صدها دانشمند و کتابشناس اسلامي که در طول قرون اسلامي، پس از تأليف «نهج البلاغه»، موضوع را همين گونه دانسته اند.استاد عرشي در اين کتاب که به انگليسي نوشته شده است و سپس به عربي گردانيده شده، صحت انتساب خطب و کلمات قصار «نهج البلاغه» را به امام براساس صدها مأخذ، و نسخه هاي قديمتر از سيد رضي (م 406) که آنها را نقل کرده اند اثبات مي کند. اين اثبات صحت نسبت، از روي سند است. سپس قول مي دهد که در کتابي ديگر، صحت انتساب مطالب «نهج البلاغه» را به امام، بر پايه ي مضامين و متن، نيز به اثبات برساند. اميد که به اين خدمت فکري و ايدئولوژيکي اسلامي نيز توفيق يابد.
  4. «صحيفة المکتبه»، ترجمه ي فارسي، شماره ي 68:2 با اندک تصرفي در عبارت.
  5. «صحيفة المکتبه» (فارسي)، شماره ي 21:2.