روح علمي، روح برادري اسلامي











روح علمي، روح برادري اسلامي



لازم مي دانم، به مناسبت سخن از کتاب و کتابخانه، ياد کنم که صاحب «الغدير»، نسبت به کتابهاي محققانه و مستند عالمان اهل سنت دلبستگي شگرف نشان مي داد. و آن دسته از تأليفات اين عالمان مسلمان را که با دست امانت و با روح علمي نوشته شده است و مايه ور است و سرشار از علم و اطلاع و عمق و برخوردار است از صحت استناد، مي ستود و ارج آنها را خاطرنشان مي ساخت. به طوري که هر جاي از اين گونه کتابها نشان مي يافت به سراغ آن مي شتافت. و اگر نمي توانست نسخه اي از آنها به چنگ آورد، خود مي نشست و از روي آنها مي نوشت و نسخه بر مي داشت. او همواره تأکيد مي کرد که اين گونه کتب چاپ شود و انتشار يابد. در محافل خصوصي نيز اهل فضل و مؤلفان را به مراجعه و دقت در آنها و چاپ و تصحيح و نشر آنها ترغيب مي نمود. در مثل، از کتابهايي مانند «المنصف»[1] ابن ابي شيبه، يا «احکام القرآن ابوبکر حصاص»،[2] با بزرگداشت نام مي برد. از معاصران، نيز از جمله، از کتابهاي «جمهرة خطب العرب»، «جمهرة رسائل العرب»- تأليف احمد زکي صفوت، و کتاب «الغزالي»- تأليف دکتر احمد فريد رفاعي درباره ي غزالي

[صفحه 333]

و کتابهاي علي فکري مصري و... با ستايش ياد کرده است.[3] حتي گاه آرزو مي داشت که کتابي را، از اين دست، با وجود سالخوردگي و کهولت از بر کند. هنگامي که پسرش، شيخ محمد هادي اميني، کتاب «فتح الملک العلي»- تأليف عالم سني حافظ محمد احمد صديق مغربي، را تحشيه کرد و به چاپ رسانيد، در نامه اي به او چنين نوشت:

... و اني منذ طالعته قبل ردح من الزمن لم افارقه قط، و انما امعن النظرة فيه مرة بعد اخري، و اعيد جدة الوقفة دونه، والاخذ من منابع علمه الفضفاض. و قد اخذ مجامع قلبي حتي اني لو کنت تمکنت من حفظه لحفظته- مع کبر سني- برمته، بالشوق المؤکد. فعليک بمطالعة امثاله من الکتب النفيسة القيمة، و قلماهي.

- من از آن روز که اين کتاب را خواندم هيچگاه کنار نگذاشتم. باربار آن را ژرف مي خواندم و در برابر چشم مي داشتم و از چشمه ساران سرشار از دانش آن سيراب مي شدم. اين کتاب چنان مرا شيفته ساخته بود که اگر برايم شدني بود که آن را از بر کنم، پيرانه سر، با شوق بسيار اين کار را مي کردم. بر تو باد که اينگونه کتابهاي نفيس ارجمند را بخواني، اگر چه اينگونه کتابها بسيار اندکند.[4] .

حتي مي توان گفت خود تأليف و نشر کتاب «الغدير» و مراجعه به آن، و ديدن آن همه مدارک و مآخذ از اهل سنت و آشنايي که براي خواننده، از اين راه، با عالمان اهل سنت و آثار آنان پيدا مي شود، اين همه باعث رواج گرفتن بيشتر آن کتب در ميان فاضلان و محققان شيعه شده است. هر چند ما شيعه از روزگاران قديم به کتابهاي اهل سنت مراجعه مي کرده ايم و آنها را مي خوانده ايم و مي خوانيم، بر عکس

[صفحه 334]

بسياري از فاضلان اهل سنت، از اين رو، در تأليفات شيعه، چه بسا يک نسبت ناروا درباره ي آنان، يا يک نقل تحريف شده از کتابهاي آنان يافت نشود، اما در تأليفات ايشان چه عرض کنم؟ اگر اهل سنت، به صورت وسيع و عميق، کتب ما را مي خواندند، نه تنها براي شناخت و وحدت و مصالح اسلام و خنثي کردن زمينه سازيهاي يهود و نصاري مؤثر بود، بلکه خود آنان نيز از خسراني عظيم مصون بودند. زيرا بسياري از حقايق وحي و علوم الهي و حقايق ديني، از پيامبر اکرم «ص» به علي و فاطمه رسيده است، و از ايشان به امام حسن و امام حسين، و از ايشان به ديگر امامان، و از آنان به اصحابشان و سپس به ما. و اين علوم و حقايق در کتابهاي بزرگان ما شيعه هست، علوم و معارفي که ائمه ي طاهرين آموخته اند و براي سعادت ابدي انسان تعليم کرده اند. علوم و معارفي که ائمه ي طاهرين از پيامبر اکرم فرا گرفته اند و به شيعه آموخته اند، از بالاترين سطح معارف گرفته تا ساده ترين حکم فقهي. و اين همه براي سعادت و خوشبختي دو جهاني انسان، يعني سعادت ابدي تعليم شده است.

خوب است در اينجا، سخن خويش را با کلامي از عالم بزگ و جامع الفنون، شيخ بهاءالدين محمد عاملي، زيور دهيم. وي در خاتمه ي رساله ي «الوجيزة»، در علم «دراية الحديث» مي گويد:

جميع احاديثنا- الا ما ندر- ينتهي الي ائمتنا الاثني عشر، و هم ينتهون فيها الي النبي «ص»، فان علومهم مقتبسة من تلک المشکاة، و ما تضمنه کتب الخاصة- ره- من الاحاديث المرورية عنهم «ع» يزيد علي ما في الصحاح الست للعامة بکثير، کما يظهر لمن تتبع احاديث الفريقين.

- همه ي احاديث ما- جز اندکي- به دوازده امام مي رسد، و از آنان به پيامبر «ص»، زيرا علوم آنان از علم پيمغبر است. احاديث کتب شيعه که از امامان روايت شده است بسي بيشتر است از احاديث «صحاح ست» اهل سنت، چنانکه نزد آگاهان حديث معلوم است.

[صفحه 335]



صفحه 333، 334، 335.





  1. «المصنف» (بر وز مکرر)، تأليف حافظ کبير ابوبکر عبدالله بن محمد بن ابي شيبه ي کوفي (م- 235 ه. ق) در 12 جلد.
  2. (م- 370).
  3. «الغدير»، ج 31:2، ج 113:1، ج 7 ص «ج»- پانوشت.
  4. «فتح الملک العي»- مقدمه. تاريخ نامه: ماه ربيع الاول 1388 هجري قمري.