درون كتابخانه ها (دستنويسي)











درون کتابخانه ها (دستنويسي)



به گمانم درباره ي پرکاري صاحب الغدير و عشق و ايمان او به کار نيازمند به گفتگو نباشيم. آنچه تاکنون گفته شد، به گونه اي روشن، در بردارنده ي اين حقيقت نيز بود. اما من تعمدي دارم که دوباره به اين موضوع باز گردم، تا روح طلاب و دانشجويان و محققان و پويندگان راه علم و دانايي را به هيجان در آورم، و جوهر پشتکار و راستيني در کار را، در آن کسان که اين نوشته ها را مي خوانند بدمم. آري، کسي که از سوي دانشيان زمان و عالمان روزگار و استادان و محققان گوناگون، در سنيني در حدود 30 سالگي، به قول مطلق، «علامه» خوانده شود، کسي که روزي اهرامي چونان «الغدير» را برآورد، و با اين همه، کارهاي بزرگ ديگري نيز به سامان برساند، و نزديک به 70 سال بيش نزيد، اينگونه کس، پيداست چسان بوده است و چگونه کار کرده است.

اين است که داستان پرکاري نويسنده ي الغدير دانسته ي همگان است. و ناقدان از جمله او را مظهر پشتکار، استقامت در تحقيق، دنبالگيري با روش، اصرار فوق العاده در پژوهش، صبر بي پايان در به سامان رسانيدن بحث، درياساني در کثرت

[صفحه 329]

مآخذ، توفيق رفيقي در پيدا کردن موارد مسائل، و شگرفي در بررسي دانسته اند.

اکنون براي اينکه هر راهي راه دانش و فضيلت و هر پژوهشگر فرهنگ و معرفت، چه دانشجو، چه استاد، چه روحاني، چه غير روحاني، از رده ي سرمشقهاي والايي، که در اين روزگار- چونان علامه ي دهخدا و علامه شيخ آقا بزرگ تهراني- داريم سرمشقي ديگر نيز در پيش چشم داشته باشد، در اينجا، به گوشه اي از چگونگي کار علامه ي اميني اشارتي مي کنم.

صاحب الغدير، از آغاز کار تحصيل و تحقيق، با چند تن ديگر از دانشيان روحاني،از جمله علامه قاضي شيخ محمد سماوي (م 1372) قرار بر آن مي گذارند که چون همه ي کتابها را نمي توان به چنگ آورد، هر جاي به کتابي خوب دست يافتند آن را رونويس کنند و نسخه بردارند و در اختيار يکديگر گذارند. و همين سان رفتار مي کنند. بدين گونه مي نگريم که يکي از اشتغالات دوران زندگي تحصيلي و علمي صاحب الغدير، جستجوي کتب خوب و شناخت نسخه ها و استنساخ آنها بوده است. کاري که تا سالهاي پايان عمر خويش و کهولت سن نيز از دست نهشت.

از اين ميانه، نمونه را، اشاره مي کنم به يکي از سفرهاي اواخر عمر وي، يعني سفر او به هند. اين سفر پيش از 4 ماه نشد. گزارش اين 4 ماه، و شرح نسخه هاي خطيي که علامه ي اميني در طي اين مدت خوانده و رو نويس کرده است، در شماره ي دوم و سوم مجله ي کتابخانه ي نجف (صحيفة المکتبه) انتشار يافته است. بنابر آنچه در اين گزارش آمده است، صاحب الغدير، در اين 4 ماه، به جز ديد و بازديدهاي لازم، سخنرانيها و منابر، مصاحبه با استادان، امامت جماعت در چند جاي، پذيرفتن دعوت اهالي چند شهر و رفتن به آن شهرها، و ديگر حرکات و انتقالاتي که لازمه ي سفر است، به جز اينها، در حدود 2500 صفحه، خود به دست خود استنساخ و رونويسي کرده و نسخه

[صفحه 330]

برداشته است، يعني افزون بر 6 جلد کتاب 400 صفحه اي، آن هم از روي اصول و مآخذي کهن و قديمي و متروک و مغفول، در درون کتابخانه هاي بزرگ، و غرق در خاک و ناشناخته، و بيشتر با خطهايي نامأنوس و ديرخوان...

و ذکر اين عدد (2500)[1] بر طبق آمار است نه همين گونه. و اين همه به جز آن مقدار استنساخ و رونويسي است که گاه ديگران، به عنوان کمک به او، زير نظر او، به انجام رسانده اند. نيز به جز کتابهايي است که در اين مدت (4 ماه) در چندين کتابخانه خوانده است. کتابخانه هايي که در اين سفر مورد استفاده و بازديد وي قرار گرفته است بدين شرح است:

1- کتابخانه ناصريه (لکنهو)، 30000 جلد کتاب

(با نسخه هاي خطي نادر فراوان)

2- کتابخانه ي مدرسة الواعظين (لکنهو)، 20000 جلد کتاب

(با مقداري خطي نفيس)

3- کتابخانه ي سلطان المدارس (لکنهو)، حدود 50000 جلد کتاب

(با مقداري خطي منحصر به فرد)

[صفحه 331]

4- کتابخانه ي ممتاز العلماء (لکنهو)، حدود 18000 جلد کتاب

(بسياري از اين تعداد خطي)

5- کتابخانه ي فرنگي محل (لکنهو)، 9000 جلد کتاب

(4000 جلد خطي)

6- کتابخانه ي ندودة العلماء (لکنهو)، حدود 60000 جلد کتاب

(5500 جلد کتاب خطي)

7- کتابخانه ي اميرالدوله (لکنهو)، بيش از 110000 جلد کتاب

8- کتابخانه ي دانشگاه اسلامي عليگره[2] (عليگره)، 500000 جلد کتاب

9- کتابخانه ي عمومي رضا (رامپور)

10- کتابخانه ي خدابخش (پتنه)، 50000 جلد کتاب

(با مقدار زيادي نسخه ي خطي)

11- کتابخانه ي عمومي دانشگاه عثماني (حيدرآباد)، 111000 جلد کتاب

(6000 جلد خطي)

12- کتابخانه ي عمومي آصفيه (حيدرآباد)، 125000 جلد کتاب

(16206 جلد خطي)

13- کتابخانه سالار جنگ (حيدرآباد)، 52000 جلد کتاب

(7000 خطي)

آري چنين کنند بزرگان چو کرد بايد کار

و در پي آمد همين گونه کار کرد است که مي نويسند:

در نتيجه ي اين سفرها، و پژوهش در کتابخانه ها... کتابخانه ي اميرالمؤمنين، زينت يافت به صدها کتاب و «اصل» در فقه و تفسير و حديث، و مسندها، و

[صفحه 332]

امالي ها، و جزوه ها، و گزيده هاي خطي نفيس، که در سده هاي اول اسلامي تأليف شده است، يعني منابعي که مراکز علمي و فرهنگي ما، در ايران و عراق، از آنها خالي بود. و عالمان و محققان همواره به آنها نيازمند بودند...



صفحه 329، 330، 331، 332.





  1. و شايد بيشتر از اين تعداد. چون آنچه من در اينجا ذکر کرده ام براساس مندرجات «صحيفة المکتبه» است. در اين مآخذ، در شماره ي دوم (صفحات 56 و 55 و 21 و 20 و 17 و 16 از ترجمه ي فارسي) آمار دقيقي داده شده است، مجموعا: 1397 صفحه، و در همين شماره صفحات 67 و 54 و 53) و شماره ي سوم (صفحات 8 تا 20 و 30) در مورد چند مأخذ و نسخه ي ديگر که علامه ي اميني از آنها نسخه برداشته است، آماري داده شده است به تقريب، مثلا درباره ي کتاب «زوايد مسند ابي بکر البزاز علي مسند الامام احمد و الکتب الستة» اينگونه آمده است: «... داراي 639 صفحه... آخر نسخه نقص دارد. نسخه ي کاملي از آن در کتابخانه ي دانشگاه عثماني در حيدرآباد وجود دارد. علامه ي اميني، اين کتاب را تا به آخر خواندند و از آن مقدار زيادي نوشتند»- شماره ي 52:2 تا 53. اينگونه موارد را که متعدد است، بنده جمعا به حدود 1000 تا 1100 صفحه تخمين زدم که چه بسا بيشتر باشد.
  2. اين کتابخانه، به نام «ابوالکلام آزاد» نامگذاري شده است.