احياگر سنت











احياگر سنت



من در اينجا نمي خواهم به جنبه هاي علمي و فني «الغدير» بپردازم که مجالي نيست. فقط خواستم درباره ي جنبه هاي انساني و اصلاحي و نسلي و اجتماعي و مردمي آن- اشاره وار- سخن گفته باشم. مي دانيم که ناقدان، «الغدير» را دايرةالمعارفي دانسته اند سرشار از مسائل علمي اسلامي، در تاريخ، کلام، حديث،داريه، رجال تفسير، تاريخ نزول، تاريخ ادبيات غدير، نقد، تصحيح، کتابشناسي و... که با بافتي استوار و زيبا، و منطقي حکيمانه، و نثري شاعرانه و مايه ور و مآخذي بيش از حد، و بياني محکم و حماسي، و شوري بيکران، و الهام بخشيي وسيع، و امانتي سرشار، و قاطعيتي کامل تأليف يافته است.

در کتاب «الغدير» مسائل عمده اي مطرح است که هر محقق تاريخ اسلام و هر اسلام شناسي، بي شناخت آن مسائل- اکنون و پس از وجود کتاب الغدير- کارش مطمئن تلقي خواهد شد.[1] مثلا اگر محققي به بحث درباره ي «علم الحديث» اسلامي بپردازد، و جلد پنجم «الغدير» (سلسلة الکذابين والوضاعين) را نخوانده باشد، يا درباره ي

[صفحه 186]

ملل و نحل تحقيق کند وجلد سوم «الغدير را نديده باشد، يا درباره ي مبادي و مباني تشيع سخن گويد بي اطلاع از جلد اول و دوم و هفتم «الغدير»، بيگمان کارش ناقص تلقي خواهد شد.

باري، اين دانش سرشار، و امانت ژرف، و علميت ويژه اي که در «الغدير» گرد آمده است، ناقدان سرزمينهاي گونه گون را بر آن داشته است تا هر يک، با تعبيراتي ويژه، اين کتاب را بزرگ دارند:

الغدير آروزگاه پژوهشگران- دکتر محمد غلاب مصري.

الغدير دايرةالمعارف بزرگ- محمد عبدالغني حسن مصري.

الغدير کتابي که هر مسلماني بايد آن را به دست آورد- دکتر عبدالرحمن کيالي حلبي.

الغدير آبشخواري گوارا و دايرةالمعارفي طرفه و نادر- دکتر توفيق الفکيلي بغدادي.

الغدير جهان پهناور شناخت- عبدالفتاح عبدالمقصود مصري.

الغدير کتاب اطمينان بخش تاريخ و گشايشگر آفاق معرفت- دکتر بولس سلامه ي بيروتي.

الغدير درياي موج خيز- دکتر علي اکبر فياض.

الغدير همه ي وقايع تاريخ و صور زمان- شيخ محمد سعيد دحدوح حلبي.

الغدير کوشش علمي بي نظير- شرف الدين.

الغدير کتابي دهشت آفرين- علاءالدين خروفه ي ازهري.

الغدير کتابي نه چون ديگر کتابها- محمد تيسير المخزومي شامي.

الغدير دريايي خيزابه گرفته- يوسف اسعد داغر بيروتي.

و از اينسان تعبيرها که بسيار است از ديگر استادان و محققان که از جمله در اين رساله، مقداري را خواهيد خواند. و از اينجاست که يکي از ناقدان گفته است:

[صفحه 187]

اگر نه اين بود که مي خواستيد به نام غدير[2] تبرک جوييد و از اين رو کتاب را «الغدير» ناميديد، مي بايست آن را «الابحر السبعه» (هفت دريا) بناميد.

در کتاب «الغدير»، نزديک به 150 کتاب، از مهمترين کتابهاي مسلمين- در رشته هاي مختلف- که در طول تاريخ به فرزندان سرزمينهاي اسلام خوراک ذهني داده و شخصيت افراد و اجتماعات را ساخته است به ميان آورده شده و براساس ملاکات و مآخذ بيکران- از خود اهل سنت- به مطالب آنها رسيدگي شده است. در اين زمينه مي توان گفت، صاحب الغدير، به نوعي بازسازي علمي دست يافته است و به تصحيح کتابخانه ي عمومي اسلام توفيق پيدا کرده است (و مخصوصا هرجا نشانه اي از تأثير قدرت در اين تأليفات وجود داشته نشان داده است»، زيرا همين 150 کتاب از علماي گذشته و معاصر اسلام، از تاريخ طبري گرفته تا فجرالاسلام احمد امين، ميزاني به دست مي دهد براي صدها کتاب ديگر و هزارها مسئله ي ديگر...

والحق که اميني، با اين جدا کردن سره از ناسره در تاريخ اسلام و مآخذ آن، به احياي عظيم موفق شد. «نقشه ي او اين بود که تمام مطالعات خود را متوجه انجام دادن اين وظيفه بنمايد.» و به همين دليل که او به احياي آثار اسلامي و پيراستن و تصحيح آنها توفيق يافت، اين عبارت که متخصصان درباره ي سعدالدين صالحاني- از حفاظ حديث و عالمان موثق اهل سنت- گفته اند «محيي السنة و ناصرالحديث و مجددالاسلام»، درباره ي «صاحب الغدير» به بهترين وجه صادق است، يا اين تعبير که برخي درباره ي خود او آورده اند: «محيي السنة والشريعة في القرن الرابع عشر». زيرا که وي، به جز آن همه احاديث نبوي که تنقيح کرد و از نظر اسناد پيراست و احيا نمود و صحيح آن را از مجعول باز شناساند، حديث غدير را و پاره اي ديگر از مناقب

[صفحه 188]

علي را احيا کرد، که قسمت عمده اي است از سنت و شامل طرح مدينه ي قرآني و بيان خصايص لازم و ويژگيهاي واجب رهبر در جامعه ي اسلام، که تاکنون چندين بار به اهميت اين موضوع اشاره کرده ايم.

اينک، شمار عمده اي از کتابهاي نقد شده ي به وسيله ي «الغدير» را: به ترتيب سالهاي زندگي مؤلفان آنها، در اينجا مي آورديم.

مسند طيالسي، ابوداود سليمان طيالسي بصري- 204

کتاب الطبقات الکبير، ابن سعد کاتب واقدي- 230

مسند، احمد حنبل شيباني مروزي- 241

الجامع الصحيح، محمد بن اسماعيل بخاري- 256

الجامع الصحيح، مسلم بن حجاج نيشابوري- 261

سنن ابن ماجه، ابوعبدالله، ابن ماجه ي قزويني- 273

سنن ابوداود، ابوداود سليمان سجستاني- 275

انساب الاشراف، احمد بن يحيي بلاذري- 279

الانتصار، ابن الخياط معتزلي- ح 300

سنن نسائي، احمد بن شعيب نسائي- 303

تاريخ الامم والملوک (تاريخ طبري)، محمد بن جرير طبري- 310

جامع البيان (تفسير طبري)، محمد بن جرير طبري

عقد الفريد، ابن عبدربه قرطبي- 328

احکام القرآن، ابوبکر جصاص رازي- 370

التمهيد، قاضي ابوبکر باقلاني- 403

المستدرک علي الصحيحين، ابوعبدالله حاکم نيشابوري- 405

الفرق بين الفرق، ابومنصور عبدالقاهر بغدادي- 429

الفصل (ملل و نحل)، ابن حزم ظاهري اندلسي- 456

[صفحه 189]

سنن بيهقي، ابوبکر احمد بن حسين بيهقي نيشابوري- 458

الاستيعاب في معرفة الاصحاب، ابن عبدالبر قرطبي- 463

تاريخ بغداد، ابوبکر خطيب بغدادي- 463

الملل و النحل، ابوالفتح محمد شهرستاني- 548

الاسناب، قاضي عبدالکريم سمعاني مروزي- 562

تاريخ دمشق، ابن عساکر دمشقي

صفة الصفوة، ابوالفرج ابن الجوزي

مناقب الامام احمد، ابوالفرج ابن الجوزي

المنتظم في تاريخ الامم، ابوالفرج ابن الجوزي

النهاية في غريب الحديث...، ابوالسعادات ابن اثير جزري- 606

مفاتيح الغيب (تفسير کبير)، فخرالدين رازي- 606

نهاية العقول، فخرالدين رازي

معجم الادباء، ياقوت حموي رومي- 626

الکامل في التاريخ، ابوالحسن ابن اثير جزري- 630

الجامع لاحکام القرآن (تفسير قرطبي)، شمس الدين محمد انصاري خزرجي قرطبي- 671

المنهاج (شرج صحيح مسلم)، ابوزکريا محيي الدين نووي- 677

وفيات الاعيان، ابن خلکان اربلي- 681

انوار التنزيل (تفسير بيضاوي)، قاضي ناصرالدين بيضاوي- 685

منهاج السنة، تقي الدين ابن تيميه ي حراني- 728

نهاية الارب في فنون الادب، شهاب الدين نويري کندي- 733

لباب التاويل (تفسير خازن)، علاءالدين خازن بغدادي- 741

طبقات الحفاظ، شمس الدين ذهبي دمشقي- 748

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، شمس الدين ذهبي دمشقي

مطالع الانظار (شرح طوالع الانوار قاضي بيضاوي)، ابوالثناء محمود اصفهاني- 749

[صفحه 190]

اعلام الموقعين، ابن قيم الجوزيه ي دمشقي- 751

المواقف في علم الکلام، قاضي عضد الدين ايجي شيرازي- 756

البداية و النهايه (تاريخ ابن کثير)، عمادالدين ابن کثير دمشقي- 774

تفسير قرآن، عمادالدين ابن کثير دمشقي

شرح المقاصد، سعدالدين تفتازاني- 793

مشکاة المصابيح، ابوعبدالله خطيب عمري تبريزي- قرن- قرن 8

العبر... (تاريخ ابن خلدون)، ولي الدين عبدالرحمان، ابن خلدون مالکي حضرمي - 808

روض المناظر (تاريخ ابن شحنه)،[3] قاضي زين الدين ابن شحنه ي حلبي- 815

طرح التثريب في شرح التقريب، ولي الدين ابوزرعه ي عراقي مصري- 826

الخطط المقريزية، تقي الدين قاهري مقريزي- 845

الاصابد في تمييز الصحابة، ابوالفضل احمد ابن حجر عسقلاني- 852

فتح الباري (شرح صحيح بخاري)، بوالفضل احمد ابن حجر عسقلاني

الدر المنثور (تفسير)، بوالفضل احمد ابن حجر عسقلاني

ارشاد الساري (شرح صحيح بخاري)، شهاب الدين قسطلاني مصري- 923

لواقح الانوار (طبقات شعراني)، عبدالوهاب شعراني مصري- 973

الصواعق المحرقة، ابوالعباس احمد، ابن حجر مکي هيتمي- 974

اخبار الدول، ابوالعباس احمد قربماني دمشقي- 1019

السيرة الحلبية، نورالدين علي حلبي قاهري- 1044

[صفحه 191]

نسيم الرياض (شرح شفاي قاضي عياض)، شهاب الدين خفاجي مصري- 1069

شذرات الذهب عبدالحي، ابن العماد دمشقي- 1089

شرح موطاالامام مالک، ابوعبدالله زرقاني- 1122

نيل الاوطار (شرح منقي الاخبار ابن تيميه)، محمد بن علي شوکاني يمني- 1250

روح المعاني (تفسير آلوسي)، شهاب الدين محمد آلوسي بغدادي- 1270

الفتوحات الاسلامية، احمد زيني دحلان مکي- 1304

محاضرات تاريخ الامم الاسلامية، محمد بن عفيفي الباجوري الخضري- 1345 ق

السنة و الشيعة، محمد رشيد رضا- 1354 ق

الوشيعة في نقض عقائد الشيعه، موسي جارالله- 1369

حياة محمد، محمد حسين هيکل- 1376

الصراع بين الاسلام والوثنية، عبدالله علي قصيمي

الجولة في ربوع الشرق الادني، محمد ثابت مصري

تاريخ آداب اللغة العربية، جرجي زيدان- 1914 م

حياة محمد، اميل درمنگام

عقيدة الشيعه، دوايت دانالدسن

[صفحه 192]



صفحه 186، 187، 188، 189، 190، 191، 192.





  1. چنانکه از جمله، خوب به ياد دارم، که استاد علامه مرحوم دکتر علي اکبر فياض خراساني ميگفت: «اگر من پس از خواندن الغدير، کتاب تاريخ اسلام را نوشته بودم، جز اين مي بود.» با آنکه وسعت اطلاع و خبرويت مرحوم دکتر فياض کم نظير بود.
  2. غدير، يعني برکه و آبگير. مقصود اين است که از باب تبرک به نام غدير (که در احاديث غدير و واقعه ي غدير خم آمده است) و ربط آن با موضوع، کتاب را «الغدير» ناميدند.
  3. «روض المناظر في اخبار الاوائل و الاواخر» يا: «روضة المناظر...»- «معجم المطبوعات»، ج 1، ستون 137.