اتمام حجت و شهادت در راه صاحب غدير











اتمام حجت و شهادت در راه صاحب غدير



با رفتن جوان ايراني حضرت نگاهي به او کرد و فرمود: اين جوان از کساني است که خداوند قلبشان را از نور و ايمان لبريز نموده است. او با اين اقدام خود کشته خواهد شد، و من از اين رو به وي اجازه ي ميدان نمي دادم. اين لشکر نيز پس از کشتن او هرگز رستگار نخواهند شد.

آن جوان با قرآني در دست مقابل لشکر عايشه ايستاد، در حاليکه طلحه و زبير در سمت چپ و راست هودج عايشه ايستاده بودند. او با

[صفحه 99]

صداي بلندي که داشت فرياد زد: اي مردم، اين کتاب خداست و اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب شما را به کتاب خدا و حکمي که پروردگار در آن نازل کرده دعوت مي کند. پس به اطاعت خداوند و عمل به کتاب او باز گرديد.

عايشه و طلحه و زبير دست نگه داشته و به سخنان او گوش مي دادند. پس از اتمام سخنان جوان، لشکر به وي حمله نموده دست راستش را که قرآن در آن بود قطع کردند. او قرآن را به دست چپ داد و دوباره با صداي بلند همان سخنان را تکرار نمود. لشکر عايشه دوباره هجوم آورده دست چپ وي را قطع کردند. او قرآن را در آغوش گرفت و در حاليکه خون از دستانش جاري بود همان مطالب را تکرار کرد. اين بار لشکر حمله ي شديدي کرده او را کشتند و پيکر او روي زمين افتاد، و همچنان او را مورد ضربات خويش قرار مي دادند تا آن که پيکر پاکش تکه تکه شد.



صفحه 99.